ایران روانشناس




توصیه های متخصص در مورد حرکت ، و خود را متقاعد کنید که این درست است بعضی اوقات خودمان را در روابطی می یابیم که بیشتر از آنکه باعث خوشحالی ما شوند ، بدبخت می شویم ، روابطی که می دانیم در قلب ما درست نیست ، با این وجود باز هم بر ما چنگ زده است. اگر در یک رابطه بن بست وجود دارد که باعث می شود شما را به عقب برگرداند احساس می کنید ، در اینجا برخی از راهکارهای تحقیقاتی مبتنی بر شما وجود دارد که شاید فکر نکرده باشید آن را به خوبی خاتمه دهید و به زندگی خود ادامه دهید:

 

1-اعتیاد را برای عشق اشتباه نکنید

این کار دشوار است زیرا از نظر عصبی ، این دو بسیار مشابه هستند - مطالعات نشان داده است که وقتی شرکای عاطفی که به شدت عاشق هستند در معرض عکس های مورد علاقه خود قرار می گیرند ، مناطق مغزی که فعال می شوند همان مناطقی هستند که در معتادان به کوکائین فعال می شوند. هنگامی که آنها در حال استعمال کوکائین هستند. اما حتی اگر عشق دارای برخی از خصوصیات اعتیاد آور باشد ، محبت سالم نیز ممکن است ویژگی های دیگری مانند احترام ، اعتماد و تعهد را در بر بگیرد ، خصوصیاتی که حتی در آن روزهایی که هیجان و شور و اشتیاق در پیش نمی گیرند ، یک رابطه را قوی نگه می دارند. . در عوض ، عشق اعتیاد آور ، تمایل دارد که هرچه بیشتر باشد ، برای دستیابی به آن "اوج" ، متمرکز شود. شرکایی که رفتارشان غیرقابل پیش بینی است (مثلاً وقتی با آنها صحبت نمی کنند) ، متأسفانه به خصوص به احتمال زیاد شما را در آغوش می گیرند ، زیرا محبت ناسازگار آنها شما را بر روی انگشتان شما نگه می دارد و خواهان چیزهای بیشتری است.

اگر سعی می کنید از رابطه ای که احساس می کند بیشتر از اعتیاد بیشتر است به عنوان یک پیوند دوست داشتنی جدا شوید ، یک راهکار این است که از افکار و احساسات خود در مورد آن شخص خودداری کنید تا گویی او یک روند بیولوژیکی سرد و بالینی است ، تا بتوانید به آن دست یابید. فاصله سالم. به عنوان مثال ، پس از یک هفته عدم تماس ، احساس می کنید موجی از اشتیاق در سینه دارید و فکر می کنید ، "اما من واقعاً او را دوست دارم (یا او) . من همین حالا باید صدا کنم ." در عوض ، می توانستید به سادگی به این احساس توجه کنید و به خود بگویید ، "جالب است. هسته ی هدر می رود که دوپامین را آزاد می کند و احساس تمایل ایجاد می کند. خوب ، به کار خود برگردید.

 

2-به خودتان استراحت دهید

ممکن است دوستان و خانواده شما در دو دسته کلی قرار بگیرند - آنهایی که باعث می شوند احساس خوبی نسبت به خود داشته باشید ، همیشه به شما اطمینان می دهند که همسرتان واقعاً شما را دوست دارد و در پایان همه چیز نتیجه خواهد گرفت ، و کسانی که باعث می شوند نسبت به خودتان احساس بدی داشته باشید ، با پیامدهای ظریف یا نه چندان ظریف که برای اینکه در چنین بازنده ای بمانید باید دیوانه ، ضعیف یا احساساتی باشید. ممکن است خودتان را به سمت این دو نوع پشتیبانی جلب کنید - از یک طرف می خواهید احساس راحتی کنید ، اما از طرف دیگر برای ایجاد تغییر به انگیزه نیاز دارید.

یکی از راههای آسایش و تشویق به خودتان ، بدون اینکه خود را فریب دهید یا خودتان را شرور کنید ، این است که با خود دلسوز باشید. خود دلسوزی شامل اطمینان خاطر به خودتان می شود که شما آدم ترسناکی نیستید ، این قابل درک است که در برابر داوری بهتر شما به کسی دلبسته باشید ، و اینکه بسیاری از افراد دیگر نیز به این نوع کارها می پردازند. خود دلسوزی همچنین شامل مراقبت و تمایل به انجام آنچه برای خودتان می کنید ، به عنوان والدین یک فرزند می شوید - این به معنای ماندن در یک رابطه نیست که به شما آسیب برساند

3-خود را در یک برنامه قفل کنید

 

تحقیقات نشان می دهد که افراد در هنگام رسیدن به اهداف خاص اجرای برنامه ، یا برنامه های اجرا شده این طرح ها نشان داده شده است که به افراد کمک می کند تا از وسوسه ، تحقق اهداف درمانی و حتی اجتناب از کلیشه اعضای گروه جلوگیری کنند. شما ممکن است در حال حاضر بسیاری از موارد پیش فرض را دارید که به نفع شما کار نمی کند ، مانند "اگر احساس تنهایی می کنم و دلم برای [شریک زندگی] تنگ شده است ، پس با او تماس می گیرم و از او می خواهم که بیاید در عوض ، می توانید این پیش فرض "سپس" را با رفتاری جایگزین کنید که احتمالاً در طولانی مدت احساس بهتری می کند ، مانند تماس با یک دوست خوب یا گوش دادن به یک آلبوم توانمند. هرچه هر زمان که محرک "اگر" به وجود آید ، تصمیم گیری متفاوتی را تجربه می کنید ، پیوند اتوماتیک تر خواهد شد و مقاومت در برابر الگوی قدیمی ساده تر خواهد بود

 

4-ناسازگاری شناختی را نادیده بگیرید

ذهن ما انسانها روش  های عجیبی در توجیه اقدامات خود دارد به طوری که هرگز مجبور نیستیم احساس کنیم که کاری احمقانه انجام داده ایم یا اشتباه کرده ایم ، پدیده ای به نام ناهماهنگی شناختی. به همین دلیل تمایل  ما رابه وفاداری بیشتر نسبت به گروههایی که برای ورود به آن متحمل شده ایم (به عنوان مثال ، برادری با سرقت شدید) و دلیل اینکه چرا خودمان را پیدا می کنیم در شغل کار خود خدشه دار کردیم یک بار تصمیم نهایی را گرفتیم تا با دیگری تصمیم بگیریم. (ناهماهنگی پس از تصمیم). این نیز یکی از دلایلی است که از بین بردن روابط بد بسیار سخت است  به خصوص وقتی که مدت طولانی در آنها بوده ایم..

مگر اینکه یک رابطه بعد از اینکه قبل ازشروع همواربود ، ناگهان بدتر شود ، پایان دادن آن اغلب به معنای سازگاری با این واقعیت است که برای مدت طولانی ما این کار را تمام نکردیم و این یک اشتباه بود. اگر نتوانیم با این مسئله کنار بیاییم ، ممکن است خودمان ادامه دهیم که تعهد فعلی خود را به روابط توجیه می کنیم ، که به نوبه خود تصمیم قبلی ما برای ماندن در آن را توجیه می کند. آگاهی از شیوه ای که ذهن شما می تواند ترفندهایی برای شما بازی کند ، می تواند در جلوگیری از این دام به شما کمک کند.

 

5-تصمیم خود را بگیرید

پایان دادن به یک رابطه می تواند یک مبارزه طولانی و دردناک باشد و انجام این کار به تنهایی کار ساده ای نیست. شما به یک تیم پشتیبانی خوب نیاز دارید تا بتوانید مسیر خود را حفظ کنید و به شما کمک کند زندگی خود را با فعالیتهای مثبت و سالم پر کنید. اما در نهایت ، تصمیم برای پایان دادن به یک رابطه عاطفی به عهده شماست و تحمل فشارهای اطرافیان بعید به نظر می رسد بسیار طولانی بماند. هنگامی که همه موارد دیگر شکست بخورند ، گاهی اوقات به عقب برگشتن و سؤال از خود کمک می کنید ، خالی بمانید ، واقعاً چه می خواهم؟ فقط جواب را می دانید


چقدر میتونه بد باشه؟

توانایی پیش بینی اینکه دقیقاً چه احساسی خواهیم داشت پس از یک گفتگوی دشوار - سؤال از یک دوست عاشقانه یا اجرای یک شکست طولانی مدت تأخیر - یک نوع ابرقدرت خواهد بود. متأسفانه ، تحقیق در مورد ظرفیت ما برای پیش بینی حالات هیجانی در آینده ، که پیش بینی عاطفی نیز نامیده می شود ، نشان می دهد که دقت ما در بهترین حالت ناقص است. اخیراً ، محققان بررسی کردند که چگونه پیش بینی های معیوب می تواند دیدگاه ما از تعامل بالقوه با ارزش بودن را تحت الشعاع قرار دهد.

روانشناس ایمما لوین از دانشگاه شیکاگو می گوید ، یک گفتگوی صادقانه با یک دوست صمیمی ، به عنوان مثال ، می تواند به حل اختلاف و تقویت روابط عاطفی و اجتماعی کمک کند. او می گوید: "این چیزی است که من آن را شر ضروری می نامم." "گفتگو با مردم درباره اطلاعات منفی از هر نوع ، مطمئناً ناراحت کننده است ، با این وجود لازم است که به درک دراز مدت منجر شود." وجود چنین هراسی از ایجاد آسیب وجود دارد. ارائه دهندگان پیش بینی کردند که مبادلات از آنچه که بعدها گزارش دادند مذاکره کنند کمتر لذت خواهند برد. مطالعات در مورد انواع دیگر بیان صادقانه نتایج مشابهی را نشان داد.

لوین گزارش می دهد: "شرکای مکالمه به گفتگوهایی که انتظار دارند ارتباط برقرار نکنند ، واکنش منفی نشان نمی دهند." هنگامی که یک شخص با صادقانه رابطه برقرار کند اما با نیت خوش خیر ، دیگری ممکن است غیر منتظره پذیرنده باشد زیرا آن شخص از "زمینه وسیع تر روابط ، که در بیشتر موارد حول اهداف نیک می چرخد" قدردانی می کند. " می تواند مردم را به سوی جلوگیری از شروع چنین مکالمه سوق دهد.

برخورد دیگری که خیلی ها مایل به طفره رفتن هستند؟ نیاز به گوش دادن به شخصی که دارای نظرات ی متفاوت است. محققان دانشگاه هاروارد به تازگی شواهدی پیدا کردند که شرکت کنندگان در این مطالعه چگونگی احساسات منفی را بیش از حد ارزیابی کردند ، برای مثال ، تماشای سخنرانی یک سناتور از طرف مقابل. (به نظر می رسد یکی از دلایل این بود که آنها فکر می کردند بیشتر از آنچه که نهایتا انجام دادند با چنین سخنرانی مخالفند.) شرکت کنندگانی که از احتمال چنین غافلگیری های احساسی آگاه بودند ، احتمالاً به دنبال مطالب آنلاین از طرف مقابل بودند. راهرو وقتی این فرصت داده می شود.
روانشناس لیندا لوین در دانشگاه کالیفرنیا ، ایروین می گوید: از انتقاد از یک دوست یا شنیدن مخالفان تا درخواست افزایش یا ملاقات با افراد غریبه ، "انواع تعاملات اجتماعی وجود دارد که می تواند ناخوشایند و ناراحت کننده باشد." او می گوید ، تحقیقات خود وی در مورد پیش بینی عاطفی نشان می دهد که مردم غالباً در پیش بینی شدت اوج احساسی که احساس می کنند فاصله ندارند ، اما آنها هنوز هم در مورد اینکه چه مدت دوام خواهد داشت و تأثیر آن را اشتباه می گیرند ، اشتباه نمی گیرند. به طور کلی بر روحیه آنها او می گوید: "آنچه آنها توجه نمی کنند ، این واقعیت است که ، به طور کلی ، تجربه بیش از آن لحظه های ناراحتی است."


منبع


 در حالی که برخی از مایل جدایی را به عنوان معامله گر می دانند ، روش هایی برای تبدیل آن به مثبت وجود دارد. همانطور که سامی وندر ، مربی روابط دوستانه و روابط می گوید: "روابط از راه دور می تواند بیشتر از هر زمان ملاقات با کسی است که در همان نزدیکی زندگی می کند ، یک آزمایش در روابط  باشد.

 

وی گفت: "شما می توانید از آن برای تقویت روابط خود استفاده کنید زیرا هر دو تلاش می‌کنید. تا زمانی که روابط خود را در اولویت قرار دهید ، در حالی که از زندگی خود لذت می برید ، شکوفا می شوید. "

هالی در 16 سالگی با همسرش به صورت آنلاین ملاقات کرد. آنها به عشق مشترک همان گروه فی پیوند زدند. با این حال ، یک ناراحتی جزئی وجود دارد "او در سوری در انگلستان زندگی می کرد و او در نزدیکی فیلادلفیا در ایالات متحده زندگی می کرد.

۰

او می گوید: "ما تقریباً پنج سال با هم فاصله داشتیم و وقتی که من به دانشگاه می رفتم ، سالی دو یا سه بار همدیگر را می دیدیم." او به من می گوید "این قطعاً خشن بود ، به خصوص با تفاوت زمان." در سال 2012 ، در یکی از سفرهای او برای دیدن او ، آنها درگیر شدند. از آن زمان به بعد ، هالی به همراه شریک زندگی خود حرکت کرده است و آنها یک خانه را با هم خریداری کرده اند. او می گوید:

 

"انجام مسافت طولانی ارزش آن را دارد اگر بخواهی تلاش کنی. هیچ کس مرا به عنوان" دوست دختر مارک "در یونیورسی نمی شناخت ، من توانستم فقط خودم باشم و بفهمم که واقعاً چه کسی است. فکر می کنم این امر به شدت کمک کرد وقتی زمان من رسید که کل زندگی ام را به سمت اقیانوس اطلس منتقل کنم

 

روابط از راه دور می تواند یک سری موانع عاطفی و مالی را به وجود آورد ، اما راه های حل این مسئله وجود دارد. دکتر بکی اسپلمن ، روانشناس متخصص رابطه We-Vibe می گوید: "مهمترین چیز این است که اطمینان حاصل کنید که از همان روابط انتظار دارید. برخی از روابط مسافت طولانی منحصر به فرد هستند ، به عنوان مثال ، در حالی که دیگران باز هستند یا خوب است ، بنابراین تا زمانی که هر دو طرف توافق کنند و اوضاع را بپذیرند. "او ادامه می دهد:" برای حفظ گفتگو صادقانه و صریح تلاش کنید و با تغییر شرایط مربوط به شما آماده انعطاف پذیری باشید. "

 

آسان می توان فرض کرد که مشکل در روابط از راه دور از هم جدا است ، اما ، برای ناتاشا و سابق او ، این دور هم جمع شدن سخت تر بود. وی افزود: "هر دو یا سه آخر هفته ، او نزد من می آمد یا من به سراغ او می رفتم. کلی باحال بود. ما یک هفته کامل از روزها و شب های تاریخ داریم که آن را هیجان انگیز نگه می دارد ، "او می گوید. وی گفت: "بخش سخت هنگامی که فهمیدیم که به هم راه پیدا نمی کنیم به همان شهر در حال حرکت بودیم! ما زیاد بحث کردیم. »تجربه ناتاشا ثابت می کند که هیچ فرمول متناسب با اندازه و مسافت طولانی وجود ندارد.

 

آنجا که مسافت طولانی ساخت برخی است ، شکستن دیگران است. اگر به فکر شروع روابط طولانی هستید ، هیلدا Burke ، رواندرمانگر ، مشاور زوج ها و نویسنده کتاب کار اعتیاد به تلفن می گوید: "زندگی خود را به همان اندازه زندگی کنید که می توانید در جایی که هستید قرار بگیرید و سعی کنید در لحظه باشید. آرزوی گذر زمان و زندگی خود را در انتظار نگه دارید تا اینکه در آینده محبوب خود را ببینید ، تنها به نیتی منجر خواهد شد. "

 

بنابراین ، به نظر می رسد مهمترین چیز در حفظ مسافت طولانی نگرش شما به اوضاع است و توانایی شما برای لذت بردن از زندگی شما هم از هم و هم در کنار هم است.

برخی افراد رابطه از راه دور را تایید کرده اند و برخی دیگر رابطه از راه دور را رد کرده اند، گاهی اوقات طرف مقابل به دلیل ترس از مسئولیت رابطه از راه دور را انتخاب می‌کند.


-عزت نفس شما کجاست؟

 
برآورده کردن عزت نفس و حرمت نفس احتمالا از جمله مهمترین تصمیماتی است که باید در زندگی بگیرید. عزت و حرمت نفس اندک بیش از هر عامل به ما لطمه می‌زند نویسندگان مختلف هر کدام از عزت نفس به شکلی تعریف کردند این که فکر می کنید تا چه اندازه بزرگ هستید؟
تا چه اندازه به خودتان بها و ارزش می دهید؟
 درباره خودتان چه احساسی دارید؟
 درباره فعالیت، صلاحیت‌ها و توانمندی‌های خود چگونه فکر می‌کنیم؟
 در شرایط جامعه به شدت کم توقع ما این که اشخاص خودشان را با ارزش و باصلاحیت بپندارند بسیار دشوار است. و بخش مهمی از اوقات خود را صرف آن می کنیم که مورد قبول والدین و آموزگاران و مربیان و دیگر قرار بگیریم. ما اشتباه می کنیم وقتی مورد تایید این اشخاص قرار گرفتیم موجودات ارزشمندی هستیم. متاسفانه این احساس کوتاه مدت و کم دوام است.
 این گونه تحت تاثیر نظرات دیگران قرار می‌گیریم. اگر مارا تایید نکنند، اگر مطابق معیارهای آنها ظاهر نشویم آشفته و پریشان می گردیم. چه کسی به شما گفته ارزشمند و دوست داشتنی نیستید. در جامعه امروز همه این حرف را می‌زند والدین، خواهران و برادران آموزگاران، آن
۱۸۰0 عبارات منفی را تحویلتان می دهند برای ما بیماران فوبیای که می‌خواهیم به هر طریق شده دیگران را از خودمان خشنود کنیم، سال‌های اولیه زندگی می‌تواند بسیار دردناک باشد. در جامعه ثبات و دوام به شدت کم و ناچیز است.
- در آمریکا
۵۰ درصد بچه ها با والدین از هم جدا شده طلاق گرفته و یا از نوع ازدواج کرده زندگی می کند
 -والدین
۶۸ درصد بچه ها هر دو کار می‌کند و بالای سر فرزندانشان حضور ندارند
- در سال
۱۸۹۰ ۹۰ درصد مادربزرگ ها در خانه زندگی می کردند در سال ۱۹۹۰ تنها ۷ درصد در این شرایط قرار گرفتند.
 
۲۴ درصد فرزندان آمریکایی‌ها بدون اینکه ازدواج رسمی باشند به دنیا می‌آیند
 
۲۴ درصد فرزندان آمریکایی‌ها پدر مادر معتاد به مواد مخدر و الکلی دارند
 
۲۵ درصد ن و ۱۶ درصد مردان قبل از ۱۸ سالگی با بدرفتاری های جسمی و جنسی روبرو می شوند
 
۵۰ درصد دانش‌آموزان سال دوم دبیرستان به شکلی اقدام به خودکشی را امتحان میکنند
 
۳۰ درصد در شرایط زیر استاندارد زندگی می کند
 
۱۰ درصد دختران قبل از پایان یافتن دوران دبیرستان وارد می‌شود
 من با وجود آنکه پزشک بودم و تخصص داشتم و رئیس مرکز بازسازی و احیای بنیاد کایزر و برنده عنوان بهترین پزشک سال کالیفرنیا بودم خود را تحقیر و سرزنش می کردم. اگر از من می‌خواستید که عزت نفسم را از یک تا ده نمره دهی کنم به رقم منهای
۱۴ می رسیدم من یک فوبیایی بودم. من خودم را به اختلالی که داشتن توجیه و تعریف می‌کردم خودم را آدم معیوبی می دانستم.هرگز فکر نمی‌کردم پزشکی واجد شرایطی باشم پر از احساس حقارت دارم حتی اگر جایزه نوبل و پلید زر را می‌بردم نباید در شرایط آن تغییری ایجاد نمی شود می دانستم که ۹۷ درصد واجدان شرایط از این گزارش متعهد و دلسوز بودند شوهر محترم و پدری واجد شرایط بودم اما 3 درصد من گرفتار فوبیا بود و  و ۹۷ درصد نمره مردودی به حساب می‌آمد. هیچ کس به گونه دیگری به من آموزش نداده است. عزت نفس کم زندگی را تخریب می‌کند تلاش هایمان را بر باد می‌دهد روی حرفه، شرایط مالی، اجتماعی و زندگی شویی من تاثیر می‌گذارد و با این حال کسی. به ما یاد نمی‌دهد که چگونه تصمیمات مهم بگیریم. اعتماد به نفس کم است که امکان رفتارهای مخرب را افزایش می‌دهد، تولید اعتیاد می کند، افسردگی به همراه می آورد از موجوداتی جامعه هستیم می سازد کاری می‌کند که با اختلالات خوردی روبه‌رو شویم به زندان می افتیم در مدرسه ناکام بمانیم کار ما به طلاق می‌کشد و یا اقدام به خودکشی کنیم.
 پیام لئو بوسکالیا برای دوست داشتن مهر ورزیدن بر گوشهای  ناشنوا می‌نشیند.
 پیام مکفرین که می‌گویند: ناراحت نباش شاد باش هم به جایی نمی‌رسد. تخمین زده می شود که در آمریکا
۱۷۰ میلیون معتاد زندگی می کنند. معتاد به سیگار، الکل، مواد مخدر، قمار، غذا و کار اینترنتی و فعالیت های جنسی روانشناسان اجتماعی اعتیاد را شکلی از خود درمانی می‌دانند که می‌خواهیم از طریق آن ازآلارم خود بکاهیم. نظمی در این دنیای بی نظمی ایجاد کنیم یا از خودارزیابی کردن های منفی کم نماییم جالب اینجاست که در آمریکا ۱۷۰ میلیون بالغ زندگی می‌کنند و این بدان معنی است که تقریباً همه ما با یک یا چند اعتیاد مخرب و ویرانگر روبه‌رو هستیم.
 
برگرفته از کتاب رهایی از ترس
نویسنده : دکتر هووارد لایب گلد


 

 

Top of Form

 


راهکار-های-بهبود-روابط-عاطفی


انسانها می خواهند روابط صمیمی برقرار کنند. دوست داشتن و دوست داشتن بودن چه در یک رابطه طولانی مدت برقرار باشید و چه در اولین ماههای فوق العاده عشق جدید ، انجام برخی از امور معمول برای حفظ روابط فقط ایده خوبی است. در حالی که هر رابطه منحصر به فرد است ، چند روش آزمایش شده و آزمایش شده وجود دارد که غالباً می توانند به تقویت هر رابطه کمک کنند. از این نکات اهداف روابط استفاده کنید تا به سطح بعدی بروید و پیوند خود را قوی تر کنید. و حتی اگر آنها برای اولین بار برای شما کاملاً مناسب کار نکنند ، امیدوارم که آنها بتوانند نقطه شروع باشند تا بتوانید از آن الهام بگیرید و شاید به عنوان یک تخته سنگ استفاده کنید تا برخی از تکنیک های مشابه را بطور خاص اجرا کنید. از این گذشته ، راز برقراری یک رابطه شاد اغلب چیزی بیشتر از صرف تلاش کمی نیست.

 

نکات مربوط به روابط ده ساله برای ایجاد تقویت باند شما
حتما ارتباط برقرار کنید. برقراری ارتباط قوی یکی از اهداف مهم روابط است. همه چیز از یک متن ساده برای گفتن سلام به گفتگوهای بزرگ ، به شریک زندگی تان اطلاع دهید که جلوی ذهن شماست و شما نظر آنها را ارج می نهید. اطمینان از گفتگو با شریک زندگی خود در مورد احساسات - و ایجاد مجالی برای صحبت کردن در مورد آنها - یک رابطه سالم و پیوند عاطفی قوی است.


 
یکدیگر را درک کنید. همه با همان زبان عشق صحبت نمی کنند. تلاش برای درک زبانی که شریک زندگی شما در حال صحبت کردن است ، یکی از بهترین اهداف روابط برای تقویت پیوند شماست. این می تواند از طریق یادگیری خواندن زبان بدن آنها باشد ، یا این امر می تواند از طریق صحبت کردن بیشتر و بازتر بودن باشد - توضیح افکار و احساسات تا زمانی که هر یک از دیدگاه های شما کاملاً درک شود. در صورت وم ، ممکن است در نظر داشته باشید به یک مشاور روابط حرفه ای مراجعه کنید که می تواند به شما در درک بهتر یکدیگر کمک کند. هنگامی که شما نه تنها آنچه شریک زندگی خود را می گویید ، بلکه نحوه بیان آنها را می فهمید ، ترس آنها را از باز بودن و صادق بودن نشان می دهد.

به طور موثر بحث کنید. ما همیشه با شرکای خود چشم به چشم نخواهیم دید و بعضی اوقات ممکن است آنها را به شدت عصبانی کنیم. استدلال بخشی طبیعی و سالم از هر رابطه ای است. نکته اصلی این استدلال کردن به طور مؤثر و با ذکاوت در ذهن است. باید حقیقت خود را با مهربانی و عشق بیان کنیم. اگر فکر نمی کنید می توانید آرام باشید ، حتماً وقت بگذارید و در مورد سرماخوردگی دوباره موضوع را مرور کنید - بله ، بعضی اوقات "رفتن به رختخواب خشمگین" می تواند بهترین کاری باشد که در طی یک بحث برانگیز انجام می شود.


 
رابطه خود را در اولویت قرار دهید. با زندگی فوق العاده شلوغ ما می توان به راحتی نیازهای روابط خود را بر روی مشعل پشتی قرار داد. اما ، مانند تقریباً هر چیزی که در زندگی مهم است ، زمان و توجه در ماندگاری آن ضروری است. برای تقویت پیوند خود ، مطمئن شوید که رابطه شما در اولویت قرار دارد. شما می توانید این کار را با برنامه ریزی زمان زوج ، ورود به سیستم با یکدیگر و نشان دادن قدردانی از یکدیگر انجام دهید.

برای خود وقت بگذارید. در حالی که همه ما به همان اندازه که می توانستیم با شرکای خود وقت بگذاریم ، مهم است که وقت خود را اختصاص دهید. وقتی برای سرگرمی و دوستان خود وقت می گذارید ، زمان جدا از شریک زندگی شما می تواند پیوند شما را قوی تر کند. همانطور که خلیل جبران در پیامبر نوشت: "بگذارید فضایی در همسفر شما باشد و بگذارید بادهای بهشت ​​بین شما رقصند." گرچه گاهی ممکن است فکر کنیم زمان جدا از همواره منفی است ، در حقیقت ممکن است در حفظ رابطه بسیار مهم باشد. زنده. این اهداف را به خاطر داشته باشید تا تعادل مناسب "زمان ما" و "وقت شما" را پیدا کنید.


 

 
صمیمی باشید زوج هایی که حداقل هفته ای یک بار صمیمی هستند بیشترین رضایت از روابط خود را گزارش می دهند. اگر زندگی شما آنقدر شلوغ است که مجبورید تماس جسمی را تعیین کنید ، اجازه ندهید که فقدان خودانگیختگی شما را از بین ببرد. یک زندگی صمیمی سالم و رضایت بخش فراتر از "مرحله ماه عسل" به طور منظم یکی از اهداف ارتباطی است که شما برای تحقق بخشیدن به پیوند خود به طور حتم به آن نیاز دارید.

برای تفریح ​​وقت پیدا کنید. زوج هایی که هنوز هم سرگرم کننده هستند و یکدیگر را می خندند ، برخی از قوی ترین پیوندها را دارند. بگذارید بروید ، احمق باشید ، چیزهای جدید را امتحان کنید ، چیزهای قدیمی را دوباره مرور کنید و از همه مهمتر تفریح ​​کنید. رابطه شما برای آن بهتر خواهد بود حتی اگر این فقط یک چیز ساده به عنوان مینی گلف یا پینت بال در شب خرما باشد. بگذارید موهای شما در کنار هم قرار گرفته و کمی سرگرم کننده باشند.

با هم رشد می کنیم هرچه در زندگی حرکت می کنیم ، همه ما مم به تغییر هستیم. اهداف روابط تغییر خواهند کرد ، اما هماهنگی با شریک زندگی شما را در همان صفحه نگه می دارد. برای بررسی های هفتگی وقت بگذارید و در مورد اینکه هرکدام از شما چه احساسی دارید صحبت کنید. این مسیری طولانی خواهد داشت تا پیوند شما بسیار قوی تر شود و شما را به عنوان نوع "اهداف زوج" که مردم درباره آن صحبت می کنند نزدیک تر کنید.

ارتباط

با هم قرار بگیرید. وقتی در یک رابطه طولانی مدت هستید ، متوقف کردن ادب کردن با همسرتان آسان و طبیعی است. اما وقتی وقت خود را برای رفتن به خرج می دهید ، این موضوع را به شما یادآوری می کند که اولین بار کیستی که دوست خود را انتخاب کرده اید

 

منبع


چندین راه برای رهایی از احساس بدبختی و دیوار کشی در بدبختی وجود دارد

 

در اینجا چند روش آورده شده است:

 

- ماهیت نفس خود را بفهمید
 

-ذهن آگاهی و مراقبه را تمرین کنید

 این دو مسیر به شما کمک می کنند در لحظه کنونی از زندگی لذت ببرید ، آرامش درونی بیشتری پیدا کنید و از تله های ذهنی خود آگاه باشید.

بیاموزید که چگونه خود را دوست داشته باشید و خود شفقت را تمرین کنید - به جای استفاده از بدبختی به عنوان راهی برای کسب محبت و عشق از دیگران ، یاد بگیرید که چگونه به منبع درونی شفقت و پرورش خود ضربه بزنید.
 

مهارت هایتان را توسعه دهید به جای این که از پایه و اساس احساس بدبختی کنید ، آن را بر اساس مهارت خود در کاری که انجام می دهید پایه ریزی کنید.
 

معنی زندگی را پیدا کنید - معنای شخصی شما در زندگی چیست؟ مسیر واقعی شما چیست؟ با تمرکز بر این پیگیری ، کمتر احتمال دارد که در بدبختی غرق شوید یا از آن برای تقویت نیاز ، وسواس یا احساس بی مصرف بودن بودن. "به ویژه" از دیگران استفاده کنید

 

آیا شما آماده هستید که درام های با ارزش خود را یک به یک رها کنید و به ناشناخته ها بروید؟
و در صلح شادی و همچنین با یک نفس بهتر به زندگی خود ادامه دهید؟

اگر شجاعت این را دارید که سخت کوشی کنید - به جای اینکه انتظار یک راه حل فوری را داشته باشید - پایه های یک زندگی آزاد شده را بنا خواهید کرد. 
 

3 راه شما در بدبختی خود سرمایه گذاری کرده اید

در اینجا متداول ترین دلایلی که اینقدر به بدبختی خود متصل شده ایم را بیان کرده ایم :

 

1-شما اعتقاد دارید که برای شادی باید رنج بکشید

یک عقیده اصلی بسیار متداول که بسیاری از ما در درون خود داریم این است که اعتقاد دارم که "من بد هستم ، بنابراین باید سعادت داشته باشم که خوشبخت شوم." تغییرات دیگر این باور اصلی عبارتند از: "من بی ارزش هستم" ، "خوشبختی غیرممکن است "و" من گناهکار هستم "

 

در ابتدا ، شما ممکن است فکر کنید که این باورهای اصلی احمقانه به نظر می رسند (مطمئناً شما اینگونه احساس نمی کنید!). اما این یک پاسخ بسیار متداول است که من نیز تجربه کردم ، بعداً متوجه شدم که این یک واکنش محافظتی در برابر زانو زدن است. من شما را تشویق می کنم که درباره باورهای اصلی بیشتر بخوانید تا ایده های اصلی خودتان را که باعث رنج شما می شود ، کشف کنید.

 

یکی از متداول ترین مسائل رفتاری که اعتقاد دارد شما باید شاد شوید (و به اعتقادات هسته ای متصل به آن متصل هستید) مجتمع شهادت / قربانی است. شهدا معتقدند که قربانی کردن نیازها و خواسته هایشان در نهایت هزینه خواهد شد ، اما چنین نمی شود.

 

روشهای متداولی که شهید / قربانی تمایل به سرمایه گذاری در بدبختی خود را دارد این است که ناخودآگاه جذب شرکاء یا دوستان اهانت آمیز و سمی به زندگی خود می شوند که احساس می کنند باید آنها را اصلاح کنند (برای اینکه این افراد آنها را دوست داشته باشند). همانطور که می دانیم ، تغییر دادن شخص دیگر غیرممکن است مگر اینکه آنها ابتدا مایل به تغییر خود باشند ، بنابراین شهید / قربانی در یک چرخه بی پایان خودآزار قرار گرفته است زیرا آنها به طور ناخودآگاه به شریک عاطفی یا دوستان خود اجازه می دهند از آنها سوء استفاده کنند.

 

2- تحمل هیجان انگیز و تحریک کننده است

ما با درام احاطه می شویم و هر روز ، درام را محاصره می کنیم. چه این انتخاب ما از برنامه های تلویزیونی یا فیلم ، دوستان یا همراهان ، دوستداران یا شرکا یا مکانهای کار باشد ، ما را تقریباً دائما در سایه زندگی خود در کمین داریم.

 

بیایید با آن روبرو شویم ، شایعات و گاز گرفتن می تواند هیجان انگیز باشد ، فریاد زدن و جیغ زدن می تواند  جالب باشد ، و مسیریابی و عزاداری می تواند اعتیاد آور باشد. چرا؟ زیرا این امر ما را تحریک کرده و ما را از حالت آگاهی خواب آلوده بیرون می اندازد. بدبختی باعث می شود احساس راحتی کنیم. این هیجان را به زندگی ما باز می گرداند - حتی با هزینه ای که فدای صلح خودمان می کنیم..

 

یک بار به یاد دارم کسی به من گفت "صلح خسته کننده است" گویا نوعی پوسیدگی مغزی است. که باعث می شود از شما سؤال کنم ، چطور احساس می کنید کاملاً بی سر و صدا هستید؟ شاید در ابتدا ایده را دوست داشته باشید ، اما عمیق تر از آن ، ممکن است برخی از باورهای غلط راجع به آنچه "صلح" به معنای واقعی آن است ، داشته باشید ، و بنابراین ممکن است به طور ناخودآگاه در تلاش برای "فرار" از آن یا جلوگیری از آن در زندگی خود باشید. که من را به نقطه بعدی سوق می دهد.

 

3-بدون رنج گم شدن می شوید

من معتقدم که عمیق ترین دلیل اینکه چرا ما عمداً در فقدان مردم سرمایه گذاری می شویم این است که بدون بدبختی ما ، چه کسی یا چه کسی خواهیم بود؟ به نظر می رسد ، در سطح ناخودآگاه احساس می کنیم که اگر تمام درام ها ، مشکلات و شکایات ما متوقف شود ، چربی بزرگی به خود نمی گیریم. زندگی ما به چه صورت خواهد بود؟ برای اکثر مردم ، این فکر غیرقابل تصور است و چون درک آن دشوار است ، از آن وحشت دارد. بنابراین ، ما همچنان روی ناخوشایندی خود سرمایه گذاری می کنیم ، زیرا مانع از دیدن آن می شود "سوراخ بزرگ و ترسناک ناشناخته" می شود.


ممکن است درک کمی درباره طلاق و تأثیراتی که بر مردان ، ن و کودکان دارد درک شود. میزان طلاق در ایالات متحده بالاترین میزان در جهان است. پنجاه درصد ازدواج ها به طلاق ختم می شود. شصت و هفت درصد از کل ازدواجهای دوم به طلاق ختم می شوند. به اندازه این ارقام ، واقعیت این است که به نظر می رسد میزان طلاق در حال کاهش است. دلایل این تغییر مشخص نیست. بسیاری از مردم نمی توانند طلاق بگیرند ، بسیاری از مردم توانایی ازدواج ندارند. دلیل دیگر این است که "بومرهای کودک" ، که بخش بزرگی از جمعیت ما را تشکیل می دهند ، دیگر در 20 و 30 سالگی خود نیستند ، سنین که طلاق بیشتر است. انتظار اجتماع این است که زندگی مطلقه نسبت به زندگی متاهل رضایت کمتری داشته باشد. طلاق با افزایش افسردگی همراه است - افراد از دست دادن شریک زندگی ، امیدها و رویاها و سبک زندگی را تجربه می کنند. واقعیت مالی طلاق در درک اغلب دشوار است: همین منابع اکنون تقریباً دو برابر هزینه ها را تأمین می کنند.

پنجاه درصد کل کودکان فرزندان طلاق هستند. بیست و هشت درصد کل کودکان از والدین متاهل متولد می شوند. طلاق زیان است. کمک به کودکان وابسته (AFDC) توسط نیازهای خانواده های والدین طلاق و مجرد تخلیه می شود. از جمله هزینه جمع آوری پشتیبانی کودک.

در اینجا برخی از تجربیات زن و مرد در طلاق آورده شده است.

برای خانم ها:

1. ن طلاق را دو برابر مردان آغاز می کنند

2. 90٪ از مادران مطلقه ، حضانت فرزندان خود را دارند (حتی اگر آنها آن را در دادگاه دریافت نکردند)

3. 60٪ از افراد تحت رهنمود فقر ، ن و کودکان مطلقه هستند

4- مادران مجرد با متوسط ​​درآمد سالانه پس از مالیات 12 هزار و 200 دلار از چهار فرزند حمایت می کنند

5- 65٪ از مادران مطلقه هیچ کسانی از کودک دریافت نمی کنند (این رقم براساس کلی از کودکانی که واجد شرایط باشند ، از جمله والدین هرگز ازدواج نکرده ، هنگامی که پدران دارای حضانت هستند ، و والدین بدون حکم دادگاه). 75٪ از کودکان تحت حکم حکم دادگاه (و از زمان شروع دستورالعمل های یکنواخت حمایت از کودک ، افزایش اجباری و تعلیق تجدید مجوز) برخوردار می شوند

6. بعد از طلاق ، ن به طور کلی نسبت به مردان استرس و تعدیل بهتری دارند. دلایل این امر این است که (1) ن احتمالاً هنگام پایان یافتن چنین مشکلات ، متوجه مشکلات شویی شده و احساس تسکین می کنند ، (2) ن احتمالاً بیش از مردان به سیستمهای پشتیبانی اجتماعی و کمک از دیگران اعتماد کنند و (3) ن احتمالاً در هنگام طلاق ، افزایش عزت نفس را تجربه می کنند و نقش های جدیدی را به زندگی خود می افزایند.

7. نی که مشغول به کار هستند و فرزندان خود را در مراقبت از کودک قرار می دهند ، ننگ بیشتر از مردان در همان موقعیت را تجربه می کنند. مردان در همان موقعیت غالباً حمایت و دلسوزی را به خود جلب می کنند.

 برای مردان:

1- مردان معمولاً با مشکلات سازگاری عاطفی بیشتری نسبت به ن مواجه هستند. دلایل این امر مربوط به از دست دادن صمیمیت ، از بین رفتن ارتباطات اجتماعی ، کاهش مالی و وقفه متداول در نقش والدین است.

2. مردان سریعتر از ن دوباره ازدواج می کنند.

3. در مقایسه با "پدران مهربان" ، مردانی که فرزندپروری مشترک دارند (حضانت قانونی مشترک) ، وقت کافی با فرزندانشان و درک و مسؤولیت مستقیم فعالیتها و مخارج فرزندان در زندگی فرزندان خود درگیر می شوند. رعایت تعهدات حمایت از کودک. رضایت بیشتری نیز از میزان حمایت از کودک هنگام مذاکره در میانجیگری وجود دارد. بودجه ها تهیه شده و مسئولیت به شکلی که والدین درک کنند تقسیم می شود.

4- مردان نسبت به ن در ابتدا نسبت به طلاق بیشتر منفی هستند و انرژی بیشتری را برای تلاش برای نجات ازدواج اختصاص می دهند.

 


اختلال خواب چیست و چه زمانی حاصل می شود؟
خواب یک امر ضروری در زندگی هر فرد است و همچنین تاثیر بسزایی در عملکر های او دارد همه ما میدانیم که نداشتن خواب کافی باعث کج خلقی، اضطراب، استرس و عدم تمرکز کافی در طول روز می شود و وجود همین مسائل باعث بوجود آمدن مشکلات اساسی در روابط عاطفی و روابط اجتماعی فرد می شود.
اختلالات بیدار شدن در خواب وقتی رخ می دهد که ساعت داخلی بدن به درستی کار نکند یا از محیط همگام خارج نشود.
سیستم شبانه روزی

بدن دارای سیستم زمان بندی داخلی به نام سیستم شبانه روزی است که رفتار روزانه و عملکردهای بدن را از طریق چرخه هایی به نام ریتم شبانه روزی تنظیم می کند. ریتم های شبانه روزی بر مواردی مانند الگوهای خواب و خوردن ، دمای بدن و تولید هورمون های خاص تأثیر می گذارد. این ریتم تقریباً هر 24 ساعت تکرار می شود.

بخش خاصی از مغز به نام هسته سوپراشیسماتیک ریتم های شبانه روزی ایجاد می کند. قرار گرفتن در معرض نور نیز بر زمان بندی ریتم ها تأثیر می گذارد. به طور معمول ، ریتم های شبانه روزی با محیط اطراف همگام هستند ، که به افراد کمک می کند تا در طول روز بیدار بمانند و شب ها را بخوابند. اختلالات خواب و بیدار شدن ریتم شبانه روزی هنگامی اتفاق می افتد که هماهنگی بین ریتم های شبانه روزی و محیط خارجی از بین رفته یا هنگامی که سیستم شبانه روزی خود عملکردی ندارد.
اهمیت خواب در چیست؟
خواب یک نیاز اساسی بشر است و از نظر سلامت جسمی و روانی بسیار مهم است. دو نوع خواب وجود دارد که بطور کلی در یک الگوی سه تا پنج چرخه در هر شب اتفاق می افتد

چقدر خواب ما بسته به سن متفاوت است و از نظر شخص دیگری متفاوت است. طبق گفته بنیاد ملی خواب ، بیشتر بزرگسالان هر شب حدود هفت تا نه ساعت خواب آرام دارند. این بنیاد توصیه‌های خواب خود را در سال 2015 بر اساس بررسی دقیق ادبیات علمی مورد بازنگری قرار داد.

بسیاری از ما خواب کافی نداریم. تقریباً 30 درصد از بزرگسالان هر شب کمتر از شش ساعت خواب دارند و تنها در حدود 30 درصد دانش آموزان دبیرستانی حداقل 8 ساعت خواب را در یک شب متوسط ​​مدرسه می گذرانند زمانی که خواب کافی نداشته باشیم باعث بهم ریختن عملکرد می شود این اختلال سبب می شود تا نتوان به شکلی صحیح به فعالیت های روزمره خود رسید به نتیجه نرسیدن باعث از دست رفتن اعتماد به نفس اشخاص می شود. 


پیامدهای کمبود خواب و شرایط همزیستی

خواب به مغز شما کمک می کند تا به درستی عمل کند. نداشتن خواب کافی یا خواب بی کیفیت باعث عواقب احتمالی زیادی می شود. بارزترین نگرانی ها عبارتند از خستگی و کاهش انرژی ، تحریک پذیری و تمرکز مشکلات. عدم  توانایی در تصمیم گیری و خلق و خوی نیز می تواند تأثیر بگذارد. مشکلات خواب اغلب با علائم افسردگی یا اضطراب همراه است. مشکلات خواب می تواند افسردگی یا اضطراب را تشدید کند و افسردگی یا اضطراب می تواند منجر به مشکلات خواب شود.

کمبود خواب و خواب زیاد با بسیاری از مشکلات سلامتی مزمن مانند بیماری قلبی و دیابت مرتبط است. اختلالات خواب همچنین می تواند یک علامت هشدار دهنده برای مشکلات پزشکی و عصبی مانند نارسایی احتقانی قلب ، استئوآرتریت و بیماری پارکینسون باشد. تشخیص

رفتار

درمان خاص اختلالات خواب و بیدار بستگی به نوع اختلال خواب بیدار دارد. به طور کلی ، قرار گرفتن در معرض به موقع استراتژیک در معرض نور و دنبال کردن برنامه خواب تغییرات رفتاری است که ممکن است مفید باشد. ملاتونین هورمونی است که توسط بدن ایجاد می شود و چرخه خواب را تنظیم می کند ، و مکمل های ملاتونین ممکن است در بعضی مواقع برای کمک به هماهنگی ریتم های شبانه روزی بدن با محیط بیرون استفاده شود. بسته به سناریو ممکن است از داروهای دیگری نیز استفاده شود که باعث بیدار شدن یا خواب شود.اختلال در خواب چیست و چه معایبی دارد؟


در اینجا به بیان روش هایی پرداخته ایم که توسط آن بتوانید خود واقعیتان را پیدا کنید و روابط عاطفی و اجتماعی بهتری داشته باشید، دقت ور انجام هر کدام از از اهمیت بالایی برخوردار است لذا توصیه ما به شما این است که توجه کافی را به عمل آورید.

اعتماد به نفس خود را شروع کنید.
 در اینجا اعتماد به نفس به معنی اعتماد در یافتن خود است. اگر یک حس عزت نفس محکم ندارید ، به آنچه دیگران باید بگویند گوش فرا می دهید و به اصرار آنها بر آنچه مناسب است گوش می دهید. یاد بگیرید که به خودتان ایمان داشته باشید و به احساسات خود اعتماد کنید. سپس ، با ساختاری پیش می آیید تا حس جدید بودن خود را بر اساس آن پایه گذاری کنید. به یاد داشته باشید ، با خودتان صبور باشید و به توانایی های خود اطمینان داشته باشید. همه چیز با زمان فرا می رسد.

اگر در گذشته قربانی شده اید ، با این مسائل مقابله کنید
آنها قصد ندارند به تنهایی از بین بروند. آنها ممکن است رویکرد شما به زندگی روزمره را رنگین کنند ، و باعث شوند شما به جای انتظارات دیگران ، مطابق انتظارات دیگران عمل کنید.
شروع به اعتماد به قضاوت و فرآیندهای تصمیم گیری ، اشتباهات و همه موارد خود کنید. همه ما اشتباه می کنیم اما از طریق اشتباهات خود را در حال رشد ، یادگیری و رسیدن به خود واقعی خود می دانیم.

مسئولیت بودجه
امور مربوط به خانه و برنامه ریزی در مورد آینده را شروع کنید. افرادی که فاقد احساس خویشتن هستند ، تمایل دارند با یک نگرش بی دقتی "جزئیات" زندگی را نادیده بگیرند ، و معتقدند که همه چیز خود را مرتب می کند. اما همه چیز همیشه خود را مرتب نمی کند. مسئولیت پذیری ، شما را از رسوبات باز می دارد و به شما این امکان را می دهد تا خود متکی و خودمختار باشید ، دیگر با امواج سرنوشت همراه نشوید.
برای شروع دوباره با یک تخته سنگ تمیز آماده شوید. رفتار اخلاقی خود را انجام دهید و به آن پایبند باشید. با غلبه بر عادت های بد شروع کنید.
سیگار کشیدن ، خوردن بیش از حد و نوشیدن سوء مصرف را متوقف کنید. اینها نمونه هایی از خطاها یا عادت هایی است که شما را از عملکرد در اوج خود جلوگیری می کند. آنها همچنین به شما اجازه می دهند با قدم زدن در تحلیل اینکه چرا از این عصا ها به جای یافتن راههای بهتری برای روشن تر کردن زندگی خود استفاده می کنید ، "قلاب را دور کنید".
این مرحله ممکن است برای بعضی از افراد احیا شود ، اما قرار دادن آن در سبد خیلی سخت باعث می شود که از بین نرود. به یاد داشته باشید ، اگر همیشه به آینه نمای عقب خود نگاه می کنید ، نمی توانید زندگی خود را به جلو هدایت کنید!
دنیای خود را سازماندهی کنید و ترس از تصمیم گیری نداشته باشید

شما ممکن است دریابید که انجام سایر امور دیگر به منظور کمک به تسریع روند دستیابی به تصرف هویت شما خواهد بود. بنابراین اتاق خود را تمیز کنید. مشقت را بنویس. آن دعوا را با آن دوست حل کنید. بیرون آوردن همه چیز دیگر راه را برای رسیدن به زمان "من" پاک می کند.
همه ما بهانه هایی داریم که چرا در مسیری که می خواهیم رشد کنیم رشد نمی کند - این می تواند پول ، مدرسه ، شغل ، رابطه باشد ، شما آن را نام ببرید ، کسی از آن استفاده کرده است. اگر زنبور عسل شلوغ هستید ، سعی کنید برنامه خود را پاک کنید تا بتوانید در این حالت بنشینید و مقابله کنید تا بتوانید خود واقعیتاپیدا کردن خودن را پیدا کنید. اگر همیشه اولویت شماره 2 باشد ، هرگز عملی نخواهد شد.


چگونه شور و شوق از دست رفته را بازیابی کنید؟

زندگی را ساده بگیرید. کارهایی را که از روی عادت انجام می دادید ترک کنید. کارهای کم ارزش را از زندگی خود حذف کنید تا دنیا را بهتر ببینید. تماشای تلویزیون را یک ماه کنار بگذارید و به چیزهایی که فکرتان مشغول کرده، دقت بیشتری کنید آنگاه به ندای قلب تان گوش کنید بار دیگر صدای ضعیفی از درون تان خواهند گفت: (( این کار را دوست دارم زیرا مرا راضی می‌کند و باعث هیجان می شود))
 گوش کن! به کتابخانه شهرتان برو و قفسه های کتاب هارا از یکجا شروع و به یکجا ختم کن.
در آنجا چه چیزی نظر تو را جلب می‌کند؟

 کارهای جدیدی را انتخاب کنید. نقاشی رنگ روغن، ورزشهای رزمی، کاشت درخت، مربی فوتبال کودکان، زبان ایتالیایی را فرا بگیرید و ممکن است که ۱۰ کار جدید را امتحان کنید و ۹ تای آن باب میلتان نباشد و فقط یک مورد آن باقی بماند که با استفاده از همان زندگیتان زیرو شود.
 به تنهایی به کوهستانی یا کنار دریا بروید. فرد می گوید برای انجام چنین کارهایی وقت ندارد این مسئله مثل این است که بگوید من گم شدم ولی چون خیلی دیر نشده نمی توانم به نقشه راهنما نگاه کنم.

 با فکر کردن و آنچه که دوست دارید احساس آرامش خواهید کرد برای این کار انجام کاری که دوست دارید برایتان امکان پذیر باشد فقط باید آن را باور داشته باشید. هنگامی که متوجه شوید کار مورد علاقه تان  چیست، این سوال مطرح می‌شود ما باید با زندگی چه کنم بیشتر مردم نمی‌دانند چه می‌خواهند و این بابت ناراحت هستند.
اگر دقیقاً نمی دانید چه چیزی نیاز دارید به تصور خود رجوع کنید و از نزدیک‌ترین نقطه با حرکت را آغاز کنیم استعداد به معنی خلق یک راهکار هنری نیز توجه کردن به اطرافیان هم یک استعداد است تدریس کردن یک استعداد است اگر بتوانید از مردم به خوبی پذیرایی های مستعد هستید رفع مشکلات استعداد از مدیریت داشتن استعداد از تربیت فرزندان است تصور ما همیشه استعدادهای خود را دست‌کم نمی‌گیریم یک هنرمند سفالگر می‌گوید اگر می‌توانستم آهنگساز هنرمند بودم یک موسیقی دان می گوید اگر تصور در سال چیزی به ذهنم هیچگاه توانایی خود را با دیگران مقایسه نکنیم آن را از دستتان بر می‌آید را انجام می‌دهد استعداد خود را در انجام آن کار بسنجید در صورتی که صدای شما آشکار شد احساس رضایت کنید نه اینکه آرزو کنید و استعدادهای دیگران شما داشتید.

 برگرفته از کتاب آخرین راه شاد زیستن
نویسنده: اندرو متیوس

 


مرمت قلب شکسته هرگز آسان نیست. هیچ راهی سریع برای جلوگیری از صدمه زدن به قلب شما وجود ندارد.

متوقف کردن دوست داشتن گزینه ای نیست. نویسنده هنری نوون می نویسد: "هنگامی که کسانی که شما را دوست دارند عمیقاً شما را رد می کنند ، شما را ترک می کنند یا می میرند ، قلب شما شکسته می شود. اما این نباید شما را از دوست داشتن عمیق باز دارد. درد ناشی از عشق عمیق ، عشق شما را بارورتر می کند. "

اما چگونه می توانیم از درد فراتر برویم؟ در اینجا 10 نکته من از متخصصان و گفتگو با دوستان برای چگونگی ضربان قلب خود را جمع آوری کرده ام و سعی کرده ام ، به تدریج ، به تدریج ادامه دهم.

  1. پذیرش

من می دانم که سخت ترین کار برای شخصی که قلب شکسته دارد ایستادن و احساس ترک است. اما این دقیقاً همان کاری است که او باید انجام دهد. زیرا هیچ میانبری بدون سهم از موانع موجود نیست. یک واقعیت ساده است: شما باید برای ادامه حرکت غمگین شوید. در طی 18 ماه افسردگی شدید ، درمانگر من تقریباً در هر بازدید تکرار می کند: "از طریق آن بروید. نه در اطراف آن. "زیرا اگر بعضی از مواردی را که مرا درهم می پاشید به اطراف می انداختم ، می خواهم مانند جایی که در مرکز دایره راهنمایی و رانندگی قرار گرفتم ، در آنها به جایی بیفتم. با گذشت درد شدید ، سرانجام به عنوان یک فرد قوی تر آمادگی مقابله با مشکلات را پیدا کردم. به زودی درد سنگر خود را بر من از دست داد.

  1. استقلال خود را بازیابی کنید و لذت ببرید.

تلاش برای پر کردن خلاء خود - بدون عجله در یک رابطه جدید یا تلاش ناامیدانه برای بدست آوردن معشوق خود - در اصل چیزی است که جدا کننده است. بودا آن دلبستگی را که منجر به رنج است ، آموخت. بنابراین مستقیم ترین مسیر رسیدن به خوشبختی و صلح ، جدایی است.

  1. نقاط قوت خود را لیست کنید.

روشی که به من کمک می کند وقتی دیگر احساس خستگی و شکست را امتحان کنم ، لیست کردن نقاط قوت من است. با خودم می گویم ، "خود ، شما 20 سال است که هوشیار هستید! ضعیف ها نمی توانند این کار را انجام دهند! و اینجا ، شما ، بعد از آن 18 ماه افکار خودکشی شدید ، زنده هستید. علاوه بر این ، شما سیگار را از آن مراسم تشییع جنازه در دسامبر سال گذشته سیگار نکشیده اید! از این غم و اندوه بکوشید و سعی کنید فردی تولید کننده در این جهان باشید. اگر نمی توانید نقاط قوت خود را ذکر کنید ، یک پرونده عزت نفس را شروع کنید.

  1. غم و اندوه روند طبیعی نخواهد بود بدون اینکه آرزوی شخصی را داشته باشید که اخیراً او را از دست داده اید.

 

  1. به شخص دیگری کمک کنید.

هنگامی که احساس درد می کنم ، تنها پادزهر تضمین شده برای رنج من این است که همه احساساتم را مرتب کنم ، مرتب سازی بر اساس آنها ، و سپس سعی در استفاده از آنها بکنم. وقتی توجه خود را به شخص دیگری تغییر می دهید - خصوصاً کسی که با همان درد و رنج دست و پنجه نرم می کند - شما برای لحظه ای تقسیم شده خود را فراموش می کنید. و بیایید با آن روبرو شویم ، که در برخی روزها ، مانند یک معجزه احساس می شود.

منبع


طبق اعلام انجمن اضطراب و افسردگی آمریکا ، اختلال اضطراب عمومی (GAD) 6.8 میلیون بزرگسال یا 3.1 درصد از جمعیت ایالات متحده را مبتلا می کند. بنابراین حتی اگر ممکن است از اضطراب خود شرمنده شوید و فکرمیکنید تنها کسی باشید که تلاش می کنید ، کاملاً تنها نیستید.
زندگی با نگرانی های بیش از حد ، غیرقابل کنترل ، سرسخت دشوار است. شاید شب شما را حفظ کند. شاید این نگرانی اولین چیزی باشد که صبح هنگام باز کردن چشمان به وجود می آید. شاید به نظر برسد که نادر هستید و نگران نباشید. در حقیقت ، افراد می توانند از 3 تا 10 ساعت در روز نگران باشند.
با این حال ، این نوع نگرانی فلج کننده با روان درمانی و دارو بسیار قابل درمان است. به عنوان مثال ، طبق دستورالعملهای درمانی از کالج روانپزشکان رویال استرالیا و نیوزلند ، برای GAD خفیف ، رفتار درمانی شناختی (CBT) بهترین راه حل است. برای GAD متوسط ​​، CBT یا یک مهار کننده بازجذب جذب مجدد سروتونین (SSRI) یا مهارکننده های برگشت مجدد سروتونین و نوراپی نفرین (SNRI) توصیه می شود. برای GAD شدید ، موثرترین گزینه ترکیبی از CBT و دارو است.
روان درمانی
خط اول و استاندارد طلا برای درمان اختلال اضطراب عمومی (GAD) درمان شناختی رفتاری (CBT) است. CBT برای GAD یک درمان چند حالته است ، به این معنی که شامل مؤلفه های مختلفی است که علائم مختلف بیماری را هدف قرار می دهد: جسمی ، شناختی و رفتاری.
داروها
اولین روش دارویی خط اول برای اختلال اضطراب عمومی (GAD) یک مهارکننده انتخابی بازگشت مجدد سروتونین (SSRI) یا مهار کننده بازگشت مجدد سروتونین و نوراپی نفرین (SNRI) است. این داروها همچنین برای افسردگی بسیار مؤثر هستند - که مهم است زیرا افسردگی معمولاً با GAD همراه است. این بدان معناست که مصرف SSRI یا SNRI می تواند علائم هر دو بیماری را کاهش دهد.
 
استراتژی های خودیاری برای GAD
    ورزش یک کاهش دهنده استرس قابل توجه است. نکته اصلی شرکت در فعالیت های بدنی که از آن لذت می برید ، ممکن است در روزهای مختلف متفاوت باشد. در بعضی روزها ، ممکن است پیاده روی کنید ، در حالی که در روزهای دیگر ، ممکن است یوگا آرام و ترمیمی را تمرین کنید. هنوز هم در روزهای دیگر ، ممکن است کلاس رقص یا بوکس شرکت کنید.
    خواب آرام داشته باشید. کمبود خواب می تواند باعث اضطراب شود و ما را نسبت به عوامل استرس زا حساس تر کند. روی ایجاد روال تمرینی متشکل از همان سه یا چهار فعالیت متمرکز شوید ، که شما به طور همزمان و هر شب در یک ترتیب مشابه انجام می دهید. این فعالیت ها می تواند اندک باشد - گوش دادن به یک مراقبه راهنما ، نوشیدن چای ، خواندن چند صفحه از یک متن مذهبی. همچنین ، اطمینان حاصل کنید که اتاق خواب شما فضایی جذاب و آرامش بخش با ورق های تمیز و دنج و سطوح عاری از درهم و برهمی است.
    از کافئین و سایر مواد تحریک کننده خودداری کنید. کافئین می تواند اضطراب را تشدید کند ، بنابراین در نظر داشته باشید که نوشیدن قهوه ، سودا و سایر نوشیدنی های کافئین دار را کاهش یا به طور کامل متوقف کنید. ترک الکل و دخانیات را در نظر بگیرید که هر دو اضطراب را نیز تشدید و بزرگتر می کنند.
    کتابهای خودیاری را بخوانید. بسیاری از کتابهای عالی در مورد اضطراب از طرف متخصصان فصلی وجود دارد که می توانید در رابطه با درمان از طریق آن کار کنید. به عنوان مثال ، در اینجا یک کتاب کار مبتنی بر درمان شناختی رفتاری وجود دارد.
    به آنچه آرامش می دهد ، روی آور. شاید این به آسمان نگاه کند ، یا در کنار آب باشد. شاید نقاشی باشد یا روی نیمکت پارک نشسته باشد. شاید در حال تماشای یک فیلم خنده دار یا رقص با موسیقی کلاسیک باشد. شاید این یک مکان امن باشد. شما می توانید لیستی از فعالیت ها و استراتژی های سالم ، آرام بخش تهیه کنید و هر روز درگیر آنها شوید.
اضطراب

ما در طول روز تمایل داریم خیلی از کارها را انجام دهیم؛ اما آن ها را به تعویق می اندازیم و کمتر پیش می آید که نگوییم باید این کار را سروسامان بدهم؛ اما باشد برای بعد!!

تعلل کردن عوامل بیرونی ندارد و مشکلات حاصل از آن فقط به خود ما بستگی دارد. تنبلی باعث می شود بترسیم و آن کار را انجام ندهیم. بنابراین، روی هم تلنبار می شود و بزرگ و بزرگ تر می شود. ترس بر ما غلبه می کند و قدرت انجام دادن آن کار را از ما می گیرد و روی اعتماد به نفسمان هم اثر می گذارد و مدام تکرار می کنیم که چرا آن کار را انجام ندادیم؛ به این ترتیب، اعتماد به نفسمان کم می شود.

در این مطلب سعی کردیم عوامل مهم در تنبلی را بشناسیم و راه حل ها و درمان آن را بررسی کنیم.

از عواقب تنبلی، کاهش ارتباطات است. وقتی کاری به فرد تنبل واگذار می‌شود، آن را نیمه‌ تمام رها می‌کند، اعتبار ارتباطی خود را از دست می‌دهد و دچار استرس می‌شود.

برای درمان تنبلی و درک بهتر از آن بهتر است عوامل تنبلی را بشناسیم.

درمان تنبلی

عوامل تنبلی

عوامل گرایشی: مثل تمایل‌نداشتن به قبول زحمت یا ناراحتی، ترس از شکست، ترس از موفقیت، عزت‌نفس کم، افسردگی و خجالت و احساس مقصربودن.

موانع شناختی: مثل کافی‌نبودن اطلاعات، مشخص‌نبودن اولویت‌ها، تردیدداشتن، مطمئن‌نبودن.

شرایط محیطی: مثل سردرگمی، نبود تشکیلات، سروصدا، فشار کاری بیش از حد، فعالیت‌های بیش از حد، نبود ابزار لازم کار، دوستان و اقوامی که به شکلی به انجام کار کمک می‌کنند.

موانع جسمانی: مثل استرس، خستگی و بیماری.

یکی از مهم‌ترین دلایل تنبلی، اولویت‌بندی‌نداشتن در زندگی برای اهدافی که داریم؛ ممکن است این اهداف کوتاه‌مدت  یا بلندمدت باشد. اگر افراد برای انجام کارهای خود اولویت‌بندی نداشته باشند، از یک یا چند کار روزانۀ خود عقب می‌افتند. افرادی که اِهمال‌کاری می‌کنند، به دنبال این هستند که امروزشان را غنیمت بشمرند و از آن لذت ببرند.
گاهی افراد به دنبال کمال‌گرایی هستند که این هم یکی از دلایل تنبلی است؛ مثلاً دنبال این هستند که کار را بی‌عیب و نقص انجام دهند. لجبازی یکی دیگر از این عوامل است؛ مثلا فرد به دلیل دلخوری از دیگری، کارش را انجام نمی‌دهد. بعضی از افراد کار‌ها را در ذهنشان آن‌قدر بزرگ می‌کنند که از انجام آن وحشت می‌کنند یا برعکس، آن‌قدر کارشان را کم‌اهمیت و ساده می‌بینند که انجام آن را به تعویق

می‌اندازند. گاهی والدین به فرزندانشان مسئولیت نمی‌دهند و درنتیجه آن‌ها تن‌پرور و تنبل بار می‌آیند و تنبلی هم ممکن است تبدیل به عادت درمان قطعی تنبلیشود.

 

 

 

 

ریشه‌یابی تنبلی

از نظر روان‌شناسی، تنبلی یعنی به‌عقب‌انداختن کاری که این رفتار ناپسند و ناخوشایند است و پیامدهای خوبی را به دنبال ندارد. تنبلی به هر شکلی که باشد، رفتاری نامطلوب و ناپسند است که کم‌کم به‌صورت عادت درمی‌آید و باید با آن مبارزه کرد؛ چون نتیجۀ تأخیر در کار، برای شخص رنج‌آور است و احساس شرمساری و بیزاری را در پی دارد.
وقتی فرد درحالی‌که توانایی انجام کاری را دارد و آن را انجام نمی‌دهد و تلاش نمی‌کند، تنبل است. این فرد از هر کاری که احتیاج به تلاش و پشتکار داشته باشد، گریزان است. به نظر روان‌شناسان، نمی‌توان همۀ افرادی را که گوشه‌ای نشسته‌اند و کاری انجام نمی‌دهند، تنبل دانست.
مسائلی مثل ترس از شکست نیز ممکن است باعث تنبلی شود. این افراد با عقب‌انداختن کارهایی که آن‌ها را به اهدافشان می‌رساند، جلوی پیشرفت و موفقیت خود را می‌گیرند، دربارۀ خودشان قضاوت درستی ندارند، می‌ترسند و اگر تلاشی هم کنند و نتیجه نگیرند، احساس بی‌کفایتی را به خودشان ثابت می‌کنند و اوضاع را برای خودشان بدتر می‌کنند. درنتیجه، تصمیم می‌گیرند کارشان را انجام ندهند.

واقعا اگر میدانیم رفتاری به ما لطمه می زند.چرا مرتبا آن کار را انجام می دهیم؟
همین تبعات و نتایج بد برای ترک یک عادت و تغییر رفتار کافی نیست؟

همۀ ما دنبال آسایش و رفاه هستیم؛ اما بعضی‌وقت‌ها نمی‌دانیم باید چطور آن را به‌دست‌بیاوریم؛ بنابراین، دست به رفتارهای بیهوده می‌زنیم و دیگران را وادار می‌کنیم که کار ما را انجام دهند. مثلاً می‌خواهیم سر کار برویم و دیرمان شده است و از طرفی، می‌دانیم که مادر یا همسرمان نگران دیررفتن ما هستند و این نگرانی را تحمل نمی‌کنند، وسایل و شرایط را فراهم می‌کنند و درنهایت می‌گویند تو خیلی تنبل و اِهمال‌کار هستی.
در اعماق وجود بعضی از ما، ترس از دعوا و کشمکش با دیگران وجود دارد و نگران هستیم که بیان ناراحتی و رنج‌هایمان باعث ناراحتی و جدایی شود؛ بنابراین، احساس نیتی خود را غیرمستقیم و از طریق تنبلی طوری نشان می‌دهیم که طرف مقابلمان را برنجانیم. گاهی افسرگی نیز باعث تنبلی افراد می‌شود. علائمی نظیر نداشتن انگیزه ، خستگی و لذت‌نبردن از چیزهایی که قبلاً فرد از آن لذت می‌برده است، باعث تنبلی می‌شود.

در ادامه راه های درمان تنبلی را خواهیم گفت.

 

راهکارهای مقابله با تنبلی

1. یک روز تصمیم بگیرید که فقط به زمان حال فکر کنید. سعی کنید پنج دقیقه را صرف انجام کاری کنید که می‌خواهید انجام دهید و از به‌تعویق‌انداختن آن اجتناب کنید.

2. شروع به انجام کاری کنید که تا کنون به تعویق انداخته‌اید؛ مثل خواندن کتاب دلخواهتان.

3. وقت معینی را مشخص کنید و آن را منحصراً به انجام کاری اختصاص دهید که تا کنون به تعویق انداخته‌اید. بعد متوجه می‌شوید که همین 15 دقیقه کوشش، تنبلی شما را ازبین‌می‌برد. همچنین، برای انجام کارهای مهمتان، زمانی را در نظر بگیرید و با تمام وجود به آن متعهد باشید.

4. خودتان را مهم‌تر از آن بدانید که با اضطراب دربارۀ کارهایی که باید انجام دهید زندگی کنید. اضطراب ناشی از عقب‌انداختن کارها ناراحتتان می‌کند؛ پس اگر خودتان را دوست دارید، خودآزاری نکنید!

5. زمان حال را به‌دقت بررسی کنید و ببینید همین الان از انجام چه کاری طفره می‌روید، حالا با به‌تأخیرانداختن مقابله کنید.

تنبلی و راه هایی برای درمان تنبلی

6. تصمیم بگیرید و عمل کنید؛ مثل رژیم غذایی، ورزش و.

7. از به‌عهده‌گرفتن کاری که از آن پرهیز دارید، نترسید و شجاع باشید. عمل شجاعانه همۀ ترس‌هایتان را ازبین‌می‌برد.

8. اگر دلتان می‌خواهد دنیا تغییرکند، شکایت نکنید؛ فقط فردی عمل‌گرا باشید، نه آرزوکننده. با رعایت این نکات و نکته‌های دیگر می‌توانید زندگی را با موفقیت پیش ببرید.

9. یک راهنما پیدا کنید و از او بخواهید کارهایتان را به شما یادآوری کند و پیگیری کند تا حتماً آن‌ها را انجام دهید.

10. فکرکردن به لذت‌های آینده نیز راهگشاست؛ مثلاً من این کار را انجام می‌دهم تا پولدار شوم یا اگر این کار را انجام ندهم، چه سختی‌های برایم پیش می‌آید. هرگاه ذهن شما تمایل به تسلیم در برابر لذت‌های آنی و زودگذر دارد و می‌خواهد شما را از فعالیت بازدارد، لذت‌های عمیق حاصل از پایان‌یافتن کار را در ذهنتان برجسته کنید و با جزئیات کامل آن را تصویرسازی نمایید.

11. برای کاری که می‌خواهید انجام دهید، با آدم‌های موفق صحبت کنید و از آن‌ها الگو بگیرید و ببینید چقدر توانایی و انگیزه دارند و کارشان را پیگیری کرده‌اند.

و در آخر می‌توان گفت پیش‌بینی‌های منفی نکنید. برنامۀ روزانه‌تان را خیلی شلوغ نکنید و فهرست کارهایی را که باید انجام دهید، هر روز بنویسید.

منبع


آیا انسان های موفق وما افرادی هستند که از سطح دانش بسیار بالایی برخوردارند؟ یا مهارتهای منحصر به فرد و استعداد های شگرفی دارند؟ شانس موقعیت های ویژه و ارتباط های قوی نقشی در موفقیت آنها نداشته؟عدم موفقیت یک فرد در زندگی نداشتن استعداد یا مهارت نیست. بلکه مهم ترین چیزی که یک انسان در زندگی به آن نیاز دارد، داشتن انگیزه است.  اگر شما فاقد انگیزه باشید پس از مدتی خسته شده و با بهانه های مختلف کارتان را رها خواهید کرد. امیدواری در شرایط دشوار بزرگ ترین هنر هر انسانی  است. 

 

ضرورت مهارت ،استعداد، ضریب هوشی، هوش هیجانی، تخصص،خلاقیت و. برای کسب موفقیت بر هیچکس پوشیده نیست ولی با مطالعه زندگینامه افراد سرشناش و موفق با مواردی بر میخوریم که انها نه تنها افراد باهوش و خارق العاده ای نبوده اند بلکه زندگی بسیار معمولی و شرایط نه چندان مناسبی برای پیشرفت و موفقیت داشته اند. پس چه ویژگی انها را متمایز کرده و تا مرز موفقیت های تاریخ ساز پیش برده؟

 

نقش انگیزه در پیشرفت و موفقیت

اگر موفقیت را به نوک قله کوهی در ذهن خود ترسیم کنید و ابزار و تکنیک های رسیدن به آن را به مثابه اتومبیلی روی شیب تند دامنه ی آن کوه را در نظر بگیرید (تکنیک های موفقیت: اعتماد به نفس ،خلاقیت، بهره وری، دانش و)برای حرکت اتومبیل در رسیدن آن به قله نیاز به یک نیروی محرکه داریم ، نیروی محرکه ای به نام انگیزه.

باور اشتباهی در این میان وجود دارد که همگان تصور میکند اول باید انگیزه وجود داشته باشد تا اتومبیل به هدف خود برسد اما یک رویکرد از درون به بیرون در مورد انگیزه میگوید که با یک قدم کوچک یا نیروی کمی میتوان تولید انگیزه کرد و باز موتور را به حرکت انداخت و انرژی لازم را برای برداشتن قدم های بعدی را فراهم کرد.

انگیزه سوخت رسیدن به هدف است.

نگاهی دقیق‌تر به انگیزه

راپاپورت :انگیزه را نیروی اشتها آور درونی تلقی میکند.

آلپورت: انگیزه را وضعیت درونی ارگانیزم تعریف میکند که رفتار و تفکر فرد ناشی از آن است.

با یک جمع بندی کلی می توان انگیزه را این طور توصیف کرد: انگیزه یکی از وجوه مهم زندگی انسان است به گونه ای که یک فرد برای ادامه زندگی، بقا، فعالیت و حتی تغییر نیازمند انگیزه است و بدون انگیزه زندگی انسان بدون حرکت، راکد ، سرد و بی روح خواهد بود. برای پرورش رفتارهای جدید باید یاد گرفت. اما برای عمل به آن چه یاد گرفته ایم نیازمند انگیزه هستیم. اهمیت انگیزه اگر بیشتر از یادگیری نباشد، کمتر هم نخواهد بود. همه ی ما میدانیم که چطور وزن خود را کم کنیم، نمره ی بالاتری بگیریم و با دیگران مهربان باشیم. سد راه رسیدن به بسیاری از این اهداف این است که آنقدر برایش ارزش قائل نیستیم که وقت بگذاریم و تلاش کنیم. برای تغییر هم باید دانست (دانش) هم باید خواست (انگیزش). اما باید به این نکته توجه کرد که از دانستن تا انجام دادن فاصله زیادی است. خیلی چیزها مثل نیاز ما به بقا، فشار، احساس، آسیب، ترس از خطر، پاداش، تعلق، آرزو، تصمیم، ارزش، مهارت، آزادی ء روان، علاقه، لذت، تنفر، عادت، هدف و. به انسان انگیزه میدهد و همه ی اینها همزمان تاثیر خود را می-گذارند. آنچه که باعث شروع فعالیت انسان میشود انگیزه است.

 

برای شروع هرکاری ما نیازمند یک انگیزه هرچند کوچک می باشیم. درواقع این انگیزه اولیه می تواند دلیل ما برای انجام آن کار باشد. این دلیل را می توان در میان نیازهای خود پیدا کنیم. هر هدفی که ما در سر می پرورانیم یک یا چند نیاز را در ما می کند. هرقدر که یک هدف نیاز مهم تر و بزرگتری را در ما پوشش دهد و ما شانس بیشتری برای تحقق در خود حس کنیم، انگیزه بیشتری برای آن در ما شکل می گیرد و هرچه در این مسیر پیش رفته و به هدف نزدیکتر می شویم، انگیزه ی ما افزایش می یابد اما شرایط همیشه به این شکل باقی نمی ماند و تغییر شرایط و پیشامدهای مختلف باعث می شود باور ما نسبت به شانسی که برای تحقق این هدف برای خود قائلیم تغییر کند و انگیزه ما کاهش و یا افزایش یابد. مثلا اگر هدف شما خرید یک خودرو باشد، اگر از محل کار خود اخراج شوید انگیزه شما کاهش می یابد، اما اگر حقوق شما افزایش یابد و یا خودروی مورد نظر شما ارزان شود، انگیزه شما افزایش می یابد.

سوال مهم : مهارت مهمتر است یا انگیزه؟

در پاسخ به این سوال باید گفت شخصی که انگیزه ی بالاتری دارد و تلاش بیشتری می کند، در مقایسه با کسی که مهارت بالایی دارد شانس بیشتری برای موفقیت خواهد داشت. انگیزه ی بالا باعث می شود که فرد انرژی بیشتری صرف هدف خود بکند و این انرژی و تلاش است که باعث می شود به آرامی به هدف نزدیک شود و ضمن کسب انگیزه بیشتر بتواند به مرور مهارت بپردازد و تجربه بیشتری کسب کند.

«اگر زمانی قصد انجام کاری را داشتید اما نمی توانستید آن را شروع کنید ومدام آن را به بعد موکول می کردید، بهترین راه این است که با تلاش و فشار به خود به هر قیمتی شروع به انجام آن کار کنید و قدم های کوچکی در این مسیر بردارید. موفقیت های کوچک در این مسیر به شما کمک خواهد کرد که کسب انگیزه کرده و ادامه دهید."

 

آیا جملات انگیزشی برای ایجاد انگیزه کافی نیست؟

مثبت نگری و نگاه مثبت به ابعاد یک رویداد به طور کلی بسیار ارزشمند و کارآمد است ولی تکرار جملات انگیزشی هیچ گاه سبب ایجاد انگیزه واقعی نخواهد شد. یزرگترین ایرادی که به این جملات وارد است این است که به شما این باور اشتباه را می دهند که می توانید بدون آن که کار خاصی را انجام داده باشید، از خود راضی باشید و به نتایج مطلوب برسید. اما تنها چیزی که باید الهام بخش شما باشد انجام دادن واقعی آن کار و دیدن نتیجه آن است. عمل نتیجه بخش، یک اثر هنری، شفای بیمار یا پیدا کردن یک همسر ایده آل تنها با تکرار جملات انگیزشی رایج اتفاق نمی افتد. فقط زمانی می توان منتظر رخ دادن این نتایج لذت بخش بود که تلاش و حرکتی برای آنها رخ داده باشد.

دوازده راه برای افزایش انگیزه:

1- خرد کردن هدف ها به هدف های کوچکتر: وقتی هدف های بزرگی در سر می پرورانید، گاهی مسیر طولانی رسیدن به آن و یا بزرگی و سختی آن هدف شما را سرخورده و ناامید و انگیزه تان را خاموش خواهد کرد. اهداف بزرگ خود را به لیست کوچکتری از اهداف قابل دستیابی راحت تر وسریع تر تبدیل کنید. مثلا هدف میلیاردر شدن خود را به خرده هدف های کسب نمرات بهتر درامتحانات آخرترم، کسب معدل خوب در دانش نامه، پیدا کردن کار مناسب،شروع کسب و کارشخصی،گسترش کسب و کار،میلیاردر شدن تقسیم کنید.

 

2- قانون 5 ثانیه طلایی را همیشه در سر داشته باشید. هنگامی که هدف هایتان را در ذهن خود مرور می کنید، تنها 5ثانیه برای انجام فعالیتی هرچند کوچک در جهت تحقق آن اهداف نیاز خواهید داشت. (کارهایی نظیر یادداشت کردن، بررنامه ریزی، ساعت کوک کردن و.) اگر از این فرصت که برای خودتان فراهم کرده اید، بهره مند نشوید، مغز شما به طور خودکار این تفکرات را سرکوب خواهد کرد.
3- انگیزه هایتان و عواملی که باعث ایجاد انگیزش در شما می شوند را همیشه جلوی چشم خود نگه دارید، چسباندن آن روی دیوار، ثبت روی دسکتاپ کامپیوتر شخصی یا بک گراند گوشی و. بسیار کمک کننده خواهد بود.
4-یک یا چند قطعه موسیقی که تداعی کننده انگیزه ها و هدف هایتان هستند را هرروز گوش دهید.

 

5 -خودتان را بهتر بشناسید تا زمان های بهره وری خود بهتر بشناسید.
6-مسئولیت پذیر باشید و هدف هایتان را به همه دوستان و آشنایان خود اعلام کنید.
7-چرخه انگیزه را همیشه به یاد داشته باشید. برای تقویت انگیزه باید حرکت کنید و برای حرکت کردن باید انگیزه ی بیشتری ایجاد کنید.
8-برای داشتن انگیزه روی "امروز" تمرکز داشته باشید. فکر کردن به گذشته و نگرانی آینده فقط سرعت حرکت شما را کند کرده و تمرکز شما را بر حال و اکنون کم می کند. عادت کنیم روی امروز و کارهای امروز تمرکز کنیم.
9-ورزش منظم انگیزه شما را در کار و زندگی بالا می برد. ورزش نه تنها به داشتن فیزیک و ظاهر مناسب کمک کننده خواهد بود بلکه سطح هورمون های شادی آور را به طرز عجیبی بالا می برد.

10 -به خود استراحت و تعطیلات بدهید. گاهی برای کسب انرژی مجدد و بازیابی سطح انگیزه و خلاقیت نیاز به یک دوره کوتاه دوری از محل کار و زندگی خواهید داشت. تعطیلات کوتاه مدت یک یا دو روزه را در برنامه های ماهیانه خود قرار دهید.
11-نظم شخصی در کار و زندگی، کارهایی نظیر ظاهر مناسب در محل کار و اتاق خواب منظم شما را از آشفتگی دور می کند و انگیزه را همیشه زنده نگه می دارد.
12-مطالعه را فراموش نکنید. یادداشت ها و زندگینامه شخصی افراد موفق و سرشناس دنیا منبع بسیار خوبی برای انگیزه بخشی به شما در مسیر موفقیت هستند.
به جز آن، تلاش برای گسترده کردن سطح دانش خود در زمینه های مورد نیاز رسیدن به اهداف خود،به طرز چشمگیری انگیزه های شما را تقویت می کند.

منبع


استاد دانشکده روانشناسی دانشگاه خوارزمی یکی از نکات زندگی سالم را میانه‌روی در امور دانست و گفت: تعادل و میانه روی در هر کاری سفارش شده است مثلاً نه غیر مذهبی و بی دین باشیم و نه به شدت متعصب و دیندار،  نه آنچنان به سوی ثروت برویم که دنیا و آخرت را از دست بدهیم و نه آن چنان از پول و درآمد دور باشیم که به فقر بیفتیم.

‌دکتر محمود برجعلی در برنامه‌ای که با عنوان « مهارت هدفمندی زندگی انسان» توسط معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی البرز در دانشگاه خوارزمی برگزار شد، اظهار کرد: در روانشناسی جدید مسئله‌ای نو به نام  روانشناسی مثبت نگرانه وجود دارد  که در آن به جای بررسی  نقطه ضعف‌ها،  نواقص و اختلالات و آسیب‌ها، ‌تمرکز خود را بر  ظرفیت‌ها و توانمندی‌های انسان‌ها می گذارد.

وی در ادامه گفت:  این نوع روانشناسی به آموزه‌های دینی ما نیز نزدیک است، چون ما مسلمان هستیم و به قرآن و اهل بیت اهمیت می دهیم،  اما متاسفانه به اندازه کافی با قرآن انس نداریم.

برجعلی در ادامه اظهار کرد: یکی دیگر از مولفه‌هایی که به ما کمک می‌کند تا زندگی با کیفیتی داشته باشیم، ‌هدفمندی است  چون علاوه بر ایجاد احساس خوشبختی، ‌راه زندگی را هم برای ما مشخص می‌کند.

این استاد دانشگاه خوارزمی در خصوص تاثیر فضای مجازی بر زندگی گفت: ‌امروزه فضای مجازی رقیبی اصلی برای مراکز آموزشی و روانشناسی است  که مرجعیت این مراکز را ‌تا حدود زیادی کاهش داده، ‌اساتید، معلمین و والدین ‌در گذشته مرجع اصلی ما بودند و در روزگار امروز این مرجعیت تا حدودی از بین رفته و فضای مجازی جایگزین آن شده است.

به گزارش ایسنا، ‌ برجعلی در ادامه ‌در خصوص فضای مجازی گفت: فضای مجازی اقیانوسی پهناور است که به اندازه فقط یک وجب عمق دارد  به معنی آن که سطح گسترده‌ای از اطلاعات را با حجم کم در اختیار ما  می گذارد، امروز اکثر مردم بر دانایی و اطلاعات خود تاکید و ادعای فراوانی دارند. البته در فضای مجازی اطلاعات مهم و غیر مهم، ‌مفید یا غیر مفید  وجود دارد چگونگی استفاده از آن بستگی به کاربرد دارد.

 وی در ادامه اظهار کرد:  ما بحران های زیادی در زمینه های مختلف اقتصادی،  ی و  اجتماعی  تجربه می‌کنیم، بحران پس از بحران ظرفیت اجتماعی جامعه را دچار کاهش و دچار وقفه می‌کند.

استاد روانشناسی دانشگاه خوارزمی در خصوص اینکه چگونه می توانیم زندگی باکیفیت تری داشته باشیم گفت: باید تلاش کنیم تا از چیزی که هستیم بهتر باشیم و خود را ارتقاء دهیم،  در این زمینه امام کاظم(ع) می‌فرمایند کسی که دو روزش مساوی باشد مغبون و فردایش بدتر از امروز باشد، ملعون است. این در واقع همان بحثی است که خارجی ها با عنوان پویایی از آن یاد می‌کنند، پویایی در زندگی به معنای آنکه فعال باشد و دست از تلاش بر ندارد، یعنی انسان کارهایی بکند که ‌احساس خوشبختی و رضایت داشته باشد.

 برجعلی ‌در خصوص انسان‌های سالم گفت: ‌انسان سالم باید هدفمند زندگی کند و هدف وسیله ای برای افزایش کیفیت زندگی او باشد. متاسفانه ما به اندازه لازم با قرآن مانوس نیستیم وگرنه قرآن راهکارهای بسیار مناسبی برای افزایش کیفیت زندگی می دهد،  فردی به نام یونگ می گوید من به عنوان یک مسیحی  به قدری با قرآن انس داشتم که به من  مسلمان مسیحی می‌گفتند، او می گوید ‌ یکی از اشکالات شما  بلد نبودن دعا و نیایش است. ویلیام جیمز پدر روانشناسی هم می گوید،  یکی از مولفه های انسان سالم دعا و نیایش های اوست.

‌استاد دانشکده روانشناسی دانشگاه خوارزمی در ادامه در خصوص ویژگی های یاد شده انسان سالم در قرآن گفت:  ما در قرآن سوره فرقان را داریم که از آیه ۶۳ به بعد ۱۰  نکته را در خصوص ‌زندگی بهتر به ما ارائه می کند.  دین حداقل سه مولفه دارد،  اول اعتقاد، دوم رفتار و ‌سوم اخلاق. ‌امروزه فرزندان ما شاید در اخلاق قوی باشند اما ‌متاسفانه در رفتار و اعتقاد ضعف‌هایی را می بینیم.

وی افزود: دین یک مجموعه کامل از سه مورد یاد شده است که ضعف یا اختلال در هر کدام از این  موارد باعث ایجاد ضعف در دیگر موارد می شود باید همه این سه مورد در کنار هم باشد تا دینداری ما کامل شود؛ در کنار این سه مورد مهم که باید به آنها عمل شود مثلثی به نام مثلث افراط وجود دارد که باید از آن دوری گزید.

برجعلی در خصوص مثلث افراط  توضیح داد: ‌ راس های این مثلث عبارتند از خواب افراطی، ‌شهوت افراطی و خوراک افراطی  که به ترتیب حیوانات خرس، خوک و گاو نماد آنها هستند.

‌وی در ادامه در خصوص افرادی گفت که دچار نشخوار فکری هستند، اظهار کرد: ‌برخی افراد ‌دچار نشخوار فکری هستند و افکار مزاحم و ناراحت کننده مدام در ‌ذهنشان می چرخد و کارهای روزمره شان را دچار اختلال می کند، البته مقدار این افکار مزاحم  هنگام نماز چند برابر می‌شود.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: البته شهدا هم مثال های خوبی برای این مسئله هستند، شهدا هم مانند ما انسان‌های معمولی بودند و درگیری ها و احتیاجات روزمره ما را هم داشتند اما نکته متفاوت درباره این عزیزان نوع برخورد این افراد با اتفاقات و پرهیزگاری است.

وی افزود: مشکل دیگر ما عمل نکردن است و به سخنان و وعده‌های خود عمل نمی کنیم، ما فقط به خوبی قول می دهیم اما ‌زمانی که پای عمل می رسد پا پس می‌کشیم و افراد شعاری هستیم.

‌استاد دانشگاه خوارزمی در ادامه هر انسان را دارای سه بعد شخصیتی دانست  و اظهار کرد: شخصیت هر انسان از سه بخش تشکیل شده است اول  افکار و باورها،  دوم عواطف و احساسات و  و سوم رفتار و عملکرد، ترتیب این بعدهای شخصیتی بسیار مهم است چون به شدت بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند، افکار ما هستند که بر روی  شناخت خوب یا بد ما از خدا  به  ما کمک می‌کنند.

برجعلی ‌در ادامه ‌رعایت 10 نکته اساسی ‌را ‌برای ‌زندگی بهتر و ‌باکیفیت‌تر ‌موثر دانست و گفت:  این نکات نکاتی است که افراد سالم به آنها عمل می کنند و ما ‌برای داشتن زندگی با کیفیت  باید به آنها عمل کنیم.

وی افزود: نکته اول فروتن بودن است، فروتن بودن از  صفات برجسته پیامبر اسلام بوده، در  شخصیت ایشان هیچگونه کبر و غرور وجود نداشته است، نکته دوم برای داشتن زندگی با کیفیت ملاحظه کار و ملایم رفتار کردن  با جاهلان است، نکته سوم در این خصوص مراقبت از رفتارهای دینی است که همان عمل به  مسائل شرعی و دینی است.

این استاد دانشگاه خوارزمی اعتقاد به معاد را نکته بسیار مهم دانست و افزود:  اعتقاد به معاد و معاد باوری باعث ایجاد هدف و انگیزه در افراد می‌شود و زندگی ما را جهت‌دار می‌کند افراد غیر معتقد، به پوچی و بی هدفی می‌رسند و در برخی از موارد ما شاهد خودکشی افراد بی هدف هستیم.

وی افزود: مورد پنجم تعادل و میانه روی است،  تعادل و میانه روی در هر کاری سفارش شده است نه غیر مذهبی و بی دین باشیم و نه به شدت متعصب و دیندار، ‌نه آنچنان به سوی ثروت برویم که دنیا و آخرت را از دست بدهیم و نه آن چنان از پول و درآمد دور باشیم که به فقر بیفتیم.

 استاد دانشگاه خوارزمی یقین را نکته دیگری از نکات  زندگی افراد سالم دانست و اظهار داشت: یقین نکته بسیار مهمی در زندگی افراد سالم است، ‌چگونه افراد یقین بسیار بالایی دارند معنی خدا را در همه امور  و در همه کارها می بینند،  سلامتی ، شفا، پیشرفت و درآمد را فقط از خدا می خواهند.

وی خاطرنشان کرد: نکته هفتم در زندگی این افراد  اهل نیستند، ‌یعنی به سلامت جنسی خود اهمیت می‌دهند،  طبق گفته سازمان جهانی بهداشت انسان سالم باید  شش سلامت را داشته باشد، سلامت فیزیکی یا جسمانی،  سلامت فکری،  سلامت اجتماعی، سلامت هیجانی_ عاطفی و سلامت جنسی.

برجعلی ادامه داد: مورد هشتم در  این لیست،  دروغ نگفتن است،  این افراد اهل دروغ نیستند و دروغ هم نمی گویند، ‌در مذمت دروغ آیه ها و حدیث های بسیاری وجود دارد یکی از صفات برجسته منافقین دروغ است.

 وی در خصوص مورد نهم گفت:  این افراد حرف زشت را با حرف خوب جواب می دهند، زمانی که به دور از شعر جام می دهند بازخورد این افراد خوب است همانند ‌رفتاری که ائمه با  دشنام دهندگان خود داشتند که بسیار مثال زدنی است.

این استاد دانشگاه ادامه داد: مورد دهم حفاظت از خانواده است، ‌افراد سالم از خانواده خود به خوبی حفاظت و مراقبت می کنتد.

وی کیفیت زندگی را از لحاظ روانشناسی نیز توضیح داد و گفت:  هر انسان سه نوع بهزیستی دارد،  بهزیستی احساسی، روانی و  اجتماعی. برای داشتن احساس خوب و خوشبختی باید به آنها عمل کنیم،  احساس شادکامی مهم است و باید برای دستیابی به آن تلاش کنیم و مثبت اندیش باشیم البته نباید آسان گیری را فراموش کنیم. نکته دیگر برای افزایش کیفیت زندگی این است که کینه و بغض را از خود دور و غبطه را جایگزین حسدهای خود کنیم،  تفریح را فراموش نکرده و قناعت در پیش بگیریم. با کمک به دیگران هم  افراد دیگر را شاد می کنیم هم از خویش راضی و خشنود می شویم و این نیز قدمی برای رسیدن  به زندگی با کیفیت است.

 وی در ادامه افزود: ‌ما باید خوشبین باشیم تا خوشبخت شویم خود را در مشکلات زندگی بیشتر کنیم و علاوه بر افزایش ارتباط با محیط اطراف دیگران را هم راحت و آسوده ببخشیم.

 

ایسنا


اختلال شخصیتی وابسته (DPD) با نیاز دیرینه ای که فرد باید در زندگی خود تحت مراقبت دیگران داشته باشد ، مشخص می شود ، خصوصاً افرادی خاص که آنها را مهمترین آنها قلمداد کرده است. برخی افراد ، افراد مبتلا به این اختلال را به نظر می رسند "چسبناک" توصیف می کنند ، زیرا در رها کردن دیگران مشکل دارند.

به نظر می رسد این مشکل نتیجه ترس از ترک یا جدایی طولانی از دیگران باشد. شخصی که دارای اختلال شخصیت وابسته است ، معتقد است که آنها نمی توانند بدون افراد دیگری در زندگی خود زندگی کنند (مانند یک شریک عاشقانه یا یک دوست خاص یا یک عضو خانواده). این امر باعث می شود فرد به رفتارهای وابسته و مطیعی بپردازد که به منظور ایجاد رفتارهای مراقبتی در دیگران طراحی شده است. افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته غالباً از توانایی ها و مهارت های خود شک دارند و به طور کلی خود را برای دیگران بی ارزش یا کم ارزش می دانند. آنها غالباً عزت نفس ضعیف دارند و به خود یا دانش خود ایمان کمی دارند. هر وقت انتقاد یا مخالفت سازنده ارائه می شود ، صرفاً به عنوان اثبات بی فایده بودن آنها تلقی می شود. آنها بندرت می خواهند نقش یا مسئولیت های رهبری زیادی را به عهده بگیرند. تصمیم گیری ممکن است برای شخص مبتلا به اختلال شخصیت وابسته دشوار باشد ، و ممکن است تعامل های اجتماعی خود را با دیگران محدود کند فقط به معدود افرادی که به آنها بیشتر وابسته است. افراد مبتلا به این اختلال وقتی که در کنار فردی نیستند که از آنها حمایت کند ، تصمیم گیری می کنند و به طور کلی از آنها مراقبت می کنند ، اضطراب و ناامن هستند.

مانند همه اختلالات شخصیتی ، تشخیص بیماری اختلال شخصیت وابسته فقط توسط یک متخصص بهداشت روان آموزش دیده ، مانند یک روانشناس یا روانپزشک انجام می شود.

ابعاد وابستگی وابستگی اصطلاحی است که به طور گسترده در ادبیات روانپزشکی استفاده می شود. از نظر DPD ، مفید است که به دلیل وابستگی به سه بعد مرتبط فکر کنید:     اعتماد به نفس دیگران و اضطراب جدایی وقتی فرد به آن افراد دیگر دسترسی نداشته باشد. این ممکن است در برخی افراد چنان قوی باشد که حتی اگر با آنها بدرفتاری شوند برای جلوگیری از احساس ترک یا تنهایی ، دوست دارند در یک رابطه بمانند. آنها همچنین ممکن است رفتاری نادرستانه داشته باشند تا اطمینان حاصل کنند که شریک زندگی آنها را ترک نخواهد کرد.     عدم اعتماد به نفس در موقعیت های اجتماعی. این شامل رفتار مطیع و تمایل به توافق با دیگران حتی در صورت نادرست بودن آنها می شود. آنها معمولاً در مورد صحبت یا ادعا تردید قابل توجهی دارند.     اجتناب از استقلال ، که با جستجوی راهنمایی و هدایت از سوی دیگران مشخص می شود ، حتی اگر مخفیانه آرزوی استقلال بیشتری داشته باشند. با این وجود ، برخی از افراد مبتلا به DPD اگر معتقد باشند که رابطه با چهره مهمی قابل توجه است ، تهدیدآمیز یا حتی پرخاشگرانه می شوند.

دو مورد از اعتقادات رایج اصلی در افراد مبتلا به این اختلال عبارتند از: "من ناتوانم" و "دیگران باید از من مراقبت کنند". دلایل اختلال شخصیت وابسته دلایل اختلال شخصیت وابسته (DPD) اساساً ناشناخته است. با این حال ، متخصصان بهداشت روان تعدادی فرضیه را مطرح کرده اند. به نظر می رسد افراد مبتلا به DPD دارای خلوص بیولوژیکی ، ذاتی هستند که گاهی اوقات به عنوان جلوگیری از آسیب از آن یاد می شود ، که این امر با تمایل به نگرانی از نتیجه انواع شرایطی که بسیاری دیگر از آن را تصدیق می کنند ، مشخص می شود. یک چشم انداز بدبین نیز در بروز این اختلال نقش دارد. حتی وقتی رابطه ای با چهره سرپرستی برقرار شود ، افراد دارای این خلق و خوی ممکن است احساس تنش کنند و هر لحظه ممکن است از هم پاشیده شود.

تحقیقات نشان داده است که بین رفتارهای وابسته در افراد جوان 6 تا 7 ساله و تداوم آن در بزرگسالی ، همبستگی بالایی وجود دارد. محققان گرایشی را در خانواده های افراد مبتلا به DPD برای نظارت بیش از حد بر فرزندان خود و دلسرد کردن استقلال آنها ذکر کرده اند. برخی از مبتلایان به DPD که تحت معالجه قرار گرفته اند انتظار دارند که در صورت تصمیم گیری مستقل از انتقاد انتقاد کنند و این نشان می دهند که انتظاراتی را که با اعضای خانواده دارند دارند در حال تکرار هستند. در حالی که علت DPD ناشناخته است ، بهترین نظریه این است که مبتلایان به این اختلال تمایل بیولوژیکی ذاتی به اضطراب و انتظارات بدبینانه دارند و این امر تحت تأثیر محیطی است که ممکن است اعتماد به نفس دیگران را ترغیب کند و نسبت به تفکر و رفتار مستقل احتیاط کند. دوره DPD در طول زندگی یک فرد به دلیل عدم تحقیق عمدتاً ناشناخته است. همچنین ، بسیاری از مبتلایان به این اختلال هرگز به دنبال معالجه درمانی نیستند زیرا شرایط شغلی و شرکایی پیدا می کنند که از آنها مراقبت کنند و از پریشانی بیش از حد جلوگیری می کنند.

درمان اختلال شخصیت وابسته درمان اختلال شخصیت وابسته به طور معمول شامل روان درمانی طولانی مدت با درمانی است که در معالجه این نوع اختلال شخصیت تجربه دارد. داروها همچنین ممکن است برای کمک به علائم نگران کننده و ناتوان کننده خاص تجویز شوند.

منبع


هر رفتار، گفتار یا عمل که در قالب‌های گوناگون اعم از حرکات رفتاری یا عملی، نگاه، سخن، لحن کلام و .بروز کند و رنگ و روی خشن و تحکم‌آمیز داشته باشد و به رنجش خاطر طرف مقابل بینجامد، خشونت نام دارد.

خشونت رفتاری است که باعث آسیب عاطفی یا جسمی به طرف مقابل می‌شود و عوارضی چون خلأ عاطفی، تحقیر و . را در او ایجاد می‌کند.

خشونت ااماً ضرب و شتم را شامل نمی‌شود بلکه گوش نکردن به سخنان طرف مقابل، بی‌تفاوتی و بی‌توجهی به او و یا هم‌صحبت نشدن با او و مورادی از این دست که منجر به مشکل یا خلأ عاطفی طرف مقابل شود یا خشم او را برانگیزد، از جمله موارد خشونت هستند.

زهرا عطایی در گفت‌وگو با ایسنا، مهم‌ترین ریشه‌ خشونت در خانواده را عدم آگاهی دانست و اظهار کرد: گاه افراد نمی‌دانند که مصادیقی نظیر بی‌توجهی، دیر به خانه آمدن، عدم وفای به عهد یا عدم هم‌صحبتی خشونت محسوب می‌شوند و همین عدم آگاهی باعث می‌شود بدون دغدغه به ارتکاب این اعمال دست بزنند.

وی فقر و مشکلات اقتصادی و نیز برخی باورهای فرهنگی را از دیگر عوامل بروز خشونت دانست و تصریح کرد: در باورهای فرهنگی ما، زن خانواده باید تمام کارهای خانه اعم از خوراک و نظافت و رسیدگی به فرزندان را به خوبی انجام دهد و در صورت کم‌کاری مورد خشونت واقع می‌شود، برخی موارد دیگر نظیر تحکم پدر و مادر روی فرزندان، مردسالاری، پدرسالاری و . از دیگر باورهای فرهنگی هستند که ممکن است خشونت ایجاد کنند.

این کارشناس آموزش خانواده گفت: مسئله اعتیاد، الگوپذیری غلط فرزندان از پدر و مادر در دعواها، مشکلات روحی و روانی اعضای خانواده اعم از افسردگی، اسکیزوفرنی، شخصیت دو قطبی، توهم و . ، دایره وسیعی از عوامل دیگر در بروز خشونت در خانواده هستند.

تأثیرات خشونت بر کارکرد خانواده

این مشاور خانواده در خصوص تبعات خشونت در خانواده بر روی روابط، تصریح کرد: خشونت سبب تضعیف کارکرد خانواده و کاهش کیفیت روابط مثبت میان اعضا می‌شود، از جمله اینکه روابط زن و مرد خانواده کیفیت مطلوب خود را از دست می‌دهد.

وی در ادامه تأکید کرد: زن و مرد در زندگی مشترک باید به چهار خواسته روانی و عاطفی یکدیگر یعنی رضایت از زندگی، پیوستگیِ رابطه ذیل تعهد به یکدیگر، توافق و هم‌رأی بودن و ابراز عواطف مثبت و منفی به یکدیگر پاسخ ‌دهند که بروز خشونت سبب عملی نشدن این چهار خواسته شده و کیفیت زندگی مشترک را تضعیف می‌کند.

عطایی در خصوص تأثیرات خشونت بر فرزندان، بیان کرد: فضای گرم و صمیمی خانواده به دو نیاز فرزندان یعنی محبت و امنیت پاسخ می‌دهد، چرا که محبت رشد عاطفی و معنوی فرزندان را به دنبال دارد و امنیت نیز عملکرد رفتاری آن‌ها را مثبت و خلاقیت را در فرزندان تقویت می‌کند.

مؤلف کتاب «حقوق کودک» تأکید کرد: بروز کشمکش و خشونت میان پدر و مادر و ایجاد خفقان در محیط خانه، فضای نشاط و پویایی را از فرزندان سلب می‌کند، اعضا در کانونی سرد و جدا از یکدیگر زیست می‌کنند، دلسوزی، همدلی، صداقت و همبستگی در خانواده از بین می‌رود و اعتماد جایی در آن خانه ندارد.

عطایی بروز مشکلات در روابط خارج از خانه را نیز یکی دیگر از تبعات خشونت در خانواده دانست و تصریح کرد: علاوه بر تحت تأثیر قرار گرفتن روابط درون خانواده، معاشرت با خویشاوندان و . نیز از بین می‌رود و فرزندان در چنین محیطی رفتار صحیح اجتماعی را فرا نمی‌گیرند.

آموزش؛ مهم‌ترین راهکار پیشگیری از خشونت

وی با بیان اینکه آموزه‌های دینی برای تمام جنبه‌های زندگی افراد توصیه‌هایی دارد، اضافه کرد: در این زمینه نیز عدم آگاهی مطرح است، یعنی اگر هر فرد به معنای رکوع و سجده در برابر پروردگار آگاه باشد و آن‌را درک کند، قطعاً خواهد توانست در کنترل خشم نیز موفق باشد.

عطایی بیان کرد: آموزش افراد بهترین و اساسی‌ترین راهکار پیشگیری از خشونت، اصلاح رفتار خشونت‌آمیز و تلطیف فضای عاطفی خانواده است تا هر کدام از اعضای خانواده در خصوص وظایف و مسئولیت‌های خود آگاهی کافی را داشته باشند.

وی با بیان اینکه آموزش حوزه گسترده‌ای را شامل می‌شود، ادامه داد: آموزش می‌تواند مبانی دینی را شامل شود و فرد باید آگاه باشد که پیامبر اسلام(ص) مسلمان واقعی را کسی معرفی می‌کند که «مسلمانان دیگر از دست و زبان او در امان باشند».

این روانشناس تربیتی ادامه داد: زمینه دیگری که باید به افراد آموزش داده شود، مهارت‌ها و راه‌های کنترل خشم است چرا که بروز خشم امری طبیعی است که برای همه افراد اتفاق می‌افتد اما مهم این است که هر فرد بتواند مهارت‌های کنترل خشم یاد بگیرد تا خود و اطرافیان از تبعات خشونت در امان باشند.

عطایی تأکید کرد: در بسیاری از موارد بروز خشم و خشونت به صورت ناخواسته است و اگر افراد بدانند که خشم چه آثار مخربی بر روح و جسم اطرافیان دارد، در جهت کنترل خشم تلاش می‌کنند.

این مدرس دانشگاه در استان بیان کرد: بسیاری از آسیب‌های جسمی حاصل روانِ پریشان و به هم ریخته افراد است که به دلیل معضلاتی مانند خشونت و در قالب مشکلات جسمی بروز می‌یابد پس اگر سطح آگاهی مبنی بر کنترل خشونت و خشم در خانواده ارتقا یابد، علاوه بر صرفه‌جویی در هزینه‌های درمانی شاهد بالا رفتن کیفیت زندگی افراد و بالیده شدن فرزندان در خانواده‌های سالم خواهیم بود.

 

ایسنا


انزوا طلبی چیست؟

انزوا طلبی الگویی نسبتا ثابت از ویژگی های شخصیتی است که شامل ترس از طرد شدن ، اعتماد به نفس پایین و احساس شرم و خجالت در روابط می شود.  این افراد تنها ماندن را ترجیح می دهند و فقط در صورتی که نسبت به افرادی حس اعتماد سازی شکل گرفته باشد وارد رابطه می شوند. از منظر تخصصی روان شناسی دو تیپ گروه هستند که این ویژگی ها را دارند اما وجه تفارق آن ها مهم است .

تیپ شخصیتی اسکیزویید که الگوهای رفتاری انزواطلبانه آن ها کاملا از سر بی میلی به ارتباط است . اما تیپ انزواطلب دیگر الگوهای رفتاری اجتنابی اشان به دلیل ترس از پذیرفته نشدن و طرد و انتقاد از سوی دیگران است. آن چه در این خوانش منظور است دومین تیپ رفتاری است و نه شخصیت اسکیزویید.
 

ریشه های انزوا طلبی چیست؟

  • الگوهای تربیتی کنترل گرانه: والدینی که قدرت استقلال به کودک نمی دهند و مرتبا او را چک می کنند و با تعریف باید و نبایدهای غیر ضروری رفتار کودک را کنترل می کنند او را مستعد انزواطلبی می کنند.
  • خلق و خوی اولیه خجالتی بودن: همه کودکان با یک ویژگی ثابت به دنیا نمی آیند . پایه های زیستی و ژنتیکی در نوع رفتار آن ها تاثیر دارد. برخی کودکان از ابتدای تولد با الگوهای زیستی دوری گزینی واکنش نشان می دهند. معمولا از غریبه ها روی بر می گردانند و پشت والدین خود قایم می شوند و از پاسخ دادن به سوالات امتناع می کنند. این کودکان می توانند زمینه های گوشه گیری را داشته باشند.
  • نداشتن اعتماد به نفس: افرادی که استقلال طلبی و فردیت آن ها در سنین کودکی به درستی نشده و درک درست و کاملی از توانمندی های خود ندارند و تصویر ذهنی که از خود دارند مغشوش و ضعیف است ، مستعد انزواطلبی هستند.
  • مشکلات خانوادگی: خانواده هایی که با انبوهی مشکلات رفتاری ، مالی، بزهکاری یا رویدادهایی مثل طلاق و اعتیاد مواجهند کودک را در بستر انزوا طلبی می توانند قرار دهند.
  • ترس از نتیجه: افرادی که توان رویارویی با واقعیت را ندارند و شکست را به عنوان بخشی از واقعیات زندگی نمی پذیرند یا در ذهن خود واگویه های منفی نسبت به انتقاد دارند می توانند جزو انزواطلبان قرار گیرند.

 

خصوصیات انزوا طلبان چیست؟

  • بدبین هستند.
  • از معاشرت خودداری می کنند.
  • طاقت مواجهه با انتقاد را ندارند.
  • اعتماد به نفس پایینی دارند.
  • احساس بی کفایتی و بی ارزشی دارند.
  • خود را ناارزنده سازی می کنند.
  • دید مبالغه آمیزی به شکست دارند.
  • از صمیمیت گریزانند.
  • دوستان کمی دارند.
  • حساسیت زیادی نسبت به انتقاد دارند.
  • اعتماد و وفاداری دیگران نسبت به خودش را می آزماید.
  • با رویا و خیال پردازی بیشتر از واقعیت سر و کار دارند.
  • از فعالیت های گروهی خودداری می کنند.
  • پیش بینی منفی به شروع روابط دارند.
  • فرار از ارتباطات در آن ها احساس ملال و اندوه ایجاد می کند.

 

راه های درمان انزوا طلبی چیست؟

  • توانمندی های خود را مرور کنید: یکی از ریشه های اصلی انزوا طلبی عدم شناخت فرد از خود است . شناخت آگاهانه از سایه روشن های شخصیتی ، پذیرش ضعف ها و استمرار در به خاطر داشتن نقاط قوت می تواند فرد را از درون قدرت بخشد.
  • مهارت های اجتماعی خود را تقویت کنید:  برخی از علت های ترس از رابطه در انزواطلبان ناشی از عدم داشتن مهارت اجتماعی آن هاست . انزوا طلبان با یادگیری شیوه های شروع، ادامه و پایان یک رابطه و مهارت های ارتباطی بخش کثیری از ترس های خود را می توانند مدیریت کنند.
  • خود را در فضای معاشرت با دیگران قرار دهید: ترس از انتقاد یا طرد شدن نوعی ترس پیش بینانه منفی از رویدادهاست . انزوا طلبان با مواجهه سازی و حساسیت زدایی خود می تواند دریابد که همیشه آنچه می اندیشید محقق نمی شود.
  • تفکرات ناارزنده ساز خود را ارزیابی کنید: مرور شناخت های ناقص و تفکرات ناکارامد مثل من خوب نیستم ، من ناکاملم ، من بی کفایتم یا . فرصتی می دهد تا فرد آگاهانه برداشت ها و ادراکات غیر منطقی خود را سامان بخشد.
  • از یک درمانگر راهنمایی بگیرید: گاهی ریشه های انزواطلبی عمیق تر از آن است که فرد به تنهایی بتواند آن را بهبود بخشید . لذا صحبت با یک روانشناس یا درمان گر گزینه مناسبی برای درمان خواهد بود.

 

منبع


چگونه خودتان را در دو دقیقه آرام کنید

همین حالا یک لحظه بمانید تا خودتان راحت شوید و این چهار مرحله را خودتان امتحان کنید:

 

1. خود را یخ بزنید.

بازی را که در کودکی بازی کردید به یاد بیاورید که ناگهان حرکت میانی را متوقف کردید ، مثل اینکه در یخ منجمد شدید؟ همین کار را انجام دهید بخش های بدن ، احساسات و فرآیندهای فکر خود را متوقف کنید. خودتان را به عنوان یک شخصیت کارتونی که با اسلحه بی حوصله زده شده است فکر کنید. حتی اگر کمک کند می توانید آن را کمی نمایشی کنید.

 

2. روی انگشت شاخص خود متمرکز شوید.

(اگر اولین قدم را مشکل دارید) به این مرحله بروید. برای بیست و شصت ثانیه ، فقط روی قسمت پشت انگشت شاخص خود تمرکز کنید. بگذارید ذهن و بدن شما توسط آن مصرف شود.

 

آن را به شما نزدیک کنید. ناخنها ، چینها و آن خطوط کوچک اثر انگشت را مطالعه کنید. اگر وضعیت شما پر سروصدا است ، بگذارید صداهای اطراف شما در یک پس زمینه واحد ادغام شوند ، و بگذارید از توجه شما محو شود.

 

3. نفس آگاهانه بکشید.

تمرکز خود را رها کنید و با بدن خود مجدداً بررسی کنید. یک نفس عمیق و آگاهانه به خود بکشید ، سپس بگذارید آن را از دهان خود عبور کند ، آرام و با آرامش ایجاد کند ، موجی از آرامش ایجاد کند که از درون سینه شما شروع می شود و از طریق وجودتان به سطح پوست شما شناور می شود.

 

4. آگاهانه به اطراف نگاه کنید.

وقتی دوباره با محیط اطراف خود ادغام می شوید ، صحنه را جلوی خود اسکن کنید. تا حد امکان با آنچه در راه بیداری هنگام صبح از خواب بیدار می شوید ، متمایز شوید.

 

به فکرهایی که می خواهند به عقب برگردانید به ذهن خود آگاه شوید و با نگرش کنجکاوی آنها را مشاهده کنید.

 

حال شما چطور است؟

 

اکنون ممکن است کمی با احساسات خود در تماس باشید ، از افکار قبلی فاصله بگیرید و با لحظه فعلی در ارتباط باشید.

 

مهمتر از همه ، خواهید فهمید که ریشه ناراحتی شما افکار شماست. همه چیز دیگر مانند احساسات و ناراحتی جسمی و درد از آنجا شروع می شود.

 

اگر در ابتدای کار مشکل کم کردن ذهن دارید ، این را امتحان کنید: اگر مرتباً مراقبه می کنید ، آخرین لحظه جلسه خود را به همان روش روی همان انگشت متمرکز کنید. انجام این کار ، احساس شفافیت ، آرامش و دلبستگی را با عمل مرتبط می کند.

 

و اگر مدیتیشن نمی کنید ، زمان بسیار خوبی برای شروع است! این به شما در توانایی شما در مقابله با موقعیتهای استرس زا به طور کلی کمک می کند و به طور چشمگیری اثرات این تکنیک را بهبود می بخشد.

منبع


تصمیم گیری یکی از مهم ترین مسائلی است که همه ما هرروز با آن سروکار داریم.
همین الان تعدادی از تصمیم هایی که امروز گرفته اید را نام ببرید.
یک ساعت بیشتر بخوابم یا نه؟
با مترو بروم یا با تاکسی؟
چای بنوشم یا قهوه؟
اما این ها تصمیمات کوچک، ساده و روزمره هستند.
تصمیم گیری های دشواری هم وجود دارند. زمان هایی که ما دچار دودلی می شویم. وقتی که نمی دانیم بهترین انتخاب کدام است.
شما هم حتما چنین مواردی را تجربه کرده اید! فکر کنید.

مثلاً انتخاب رشته تحصیلی. انتخاب همسر. تصمیم درباره جدایی. تصمیم درباره مهاجرت. انتخاب شغل و … .
به راستی، چه چیزی مانع تصمیم گیری ما می شود؟ چرا نمی توانیم بهترین انتخاب را تشخیص دهیم؟
و مهم تر از همه چطور بهترین تصمیم گیری را داشته باشیم؟
در این مقاله به همه این مباحث می پردازیم و به همه سوالات شما درباره دودلی و تصمیم گیری پاسخ می دهیم. پس تا پایان با ما همراه باشید.

 

1- تصمیم با ذهن خودآگاه یا ناخودآگاه

ذهن خوآگاه ما فقط حدود ۵ درصد از تصمیمات ما را بر عهده دارد. بنابراین ۹۵% افکار، احساسات و رفتار ما به صورت ناخودآگاه است.
ناخودآگاه همانند بچه ای است که یک دست او در دست شماست. و دست دیگرش در دست کائنات؛ ناخودآگاه قدرت خیلی زیادی دارد. ولی متأسفانه شعور ندارد! یعنی نمی تواند خوب و بد را از هم تشخیص دهد.

بنابراین تصمیم های مهم و حیاتی زندگی نباید در ناخودآگاه صورت گیرند. در حالیکه گفتیم ۹۵% تصمیمات ما در ناخودآگاه است. پس چه کاری باید انجام دهیم؟
باید باورها و دستورالعمل هایی را که در ناخودآگاه ما ثبت شده و باعث می شوند تصمیمات غلط بگیریم، از ذهن ناخودآگاه پاک کنیم و به ذهن خودآگاه خود منتقل کنیم.

 

2- انواع تصمیم گیری

الف) تصمیم گیری سیستم ۱: شهودی

نوعی از تصمیم گیری که برای انتخاب قکر نمی کنیم. بلکه همان مسیر همیشگی را انتخاب می کنیم.
مثلاً شیوه ی راه رفتن ما. هیچ وقت برای اینکه راه برویم، به این که چطور راه برویم فکر نمی کنیم. بلکه مثل همیشه قدم بر می داریم.

ب) تصمیم گیری سیستم ۲: استدلالی

نوعی از تصمیم گیری که به فکر کردن نیاز دارد. مثل انتخاب رشته، شغل یا همسر.

 

3- پتانسیل محدود مغز برای تصمیم گیری

ما در یک سری از تصمیم گیری ها، این قدر وقت صرف می کنیم و به نتیجه نمی رسیم که ذهن تحت فشار قرار می گیرد. بنابراین مغز برای فرار از این فشار، دستور می دهد که این تصمیم گیری را فراموش کنیم و میانبرهایی برای رهایی از دودلی های این چنینی ایجاد می کند.

مثلاً مدت هاست دودل هستی که از رابطه ای که از آن احساس رضایت نمی کنی، خارج شوی یا نه؟ و نمی توانی تصمیم بگیری.
در این صورت ذهن دستور می دهد که فراموش کنی. میانبری که میسازد به طوری است که از این پس حتی ناخودآگاهت باور می کند که رابطه خیلی خوبی داری.

 

عملکرد نیمکره های مغز

نیمکره چپ مفز انسان مسئولیت و توانایی جمع آوری اطلاعات را دارد.
نیمکره راست مغز ما وظیفه تحلیل را برعهده دارد. زمانی نیمکره راست مغز ما کار می کد که حال ما خوب باشد.
به همین دلیل است که هنگام وقوع یک مسئله، گفته می شود، باید ابتدا اطلاعات کافی را جمع آوری کنید. سپس همه چیز را رها کنید. کاری را انجام دهید که حالتان را خوب می کند.
برای این که برای حل مسئله نیاز به تحلیل دارید که بر عهده نیمکره راست مغز شماست. پس باید حال شما خوب باشد که نیمکره راست مغز شما کار کند.

 

تصمیمات مهم، جایگزین تصمیمات کم اهمیت

بعضی از ما هرروز وقت زیادی را صرف تصمیمات بی اهمیت می کنیم. مثلاً اینکه امروز چه غذایی بپزم؟
این تصمیمات کم ارزش انرژی زیادی از مغز ما می گیرند. توانایی مغز انسان نیز محدود است. بنابراین اگر انرژی مغزمان را صرف انتخاب های کم ارزش کنیم، مغز پاسخگوی تصمیمات مهم ما نخواهد بود.

در نتیجه باید یک بار برای همیشه تصمیمات کم ارزش را جمع بندی کنیم و انرژی خود را بیشتر از این هدر ندهیم.
مثلاً درباره همان آشپزی، می توانیم یک بار یک لیست غذا آماده کنیم. این طوری دیگر نیاز نداریم که هرروز برای انتخاب غذا وقت و انرژی صرف کنیم.

 

منبع


یک روان‌شناس گفت: افرادی‌که از انزوای اجتماعی رنج می‌برند، احساس می‌کنند که از دنیا کنار گذاشته شده‌اند.

فرناز امیراصلانی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) منطقه زنجان، اظهار کرد: عواطفی از قبیل طرد شدن برای بسیاری از افراد دردناک است. به همین‌خاطر همه تلاش خود را به کار می‌بندند تا از این تله‌ نجات پیدا کنند. در واقع حتی اگر شخصی احساس کند که از هم‌سن و سالانش بهتر است، این تفاوت می‌تواند رنج‌آور و آزاردهنده باشد، چراکه بیشتر انسان‌ها موافق بودن با اطرافیان‌شان را حتی به احساس برتری ترجیح می‌دهند و معتقدند که تنهایی، ارمغان برتری آن‌ها به شمار می‌رود.

این روان‌شناس ادامه داد: انزوای اجتماعی در اشکال متفاوتی مثل قلدری، مردم‌آزاری و دوری از جمع‌های خانوادگی و اجتماعی بروز می‌کند و ممکن است چنان ظریف باشد که تشخیص و شناسایی آن به راحتی امکان‌پذیر نباشد. در واقع، ممکن است فردی که دچار انزواست ظاهر بسیار سرزنده وشادابی داشته باشد. اما در خلوت خود از نوعی تنهایی عمیق رنج ببرد.

وی تصریح کرد: متاسفانه انزوای اجتماعی در موارد حاد به بیماری‌های روان‌تنی منجر می‌شود و این قشر با انواع اختلالات قلبی، تنفسی، سردرد و بی‌خوابی دست و پنجه نرم می‌کنند. این در حالی است که هراس از اجتماع و اضطراب به خاطر مشارکت اجباری در جمع می‌تواند روز‌به‌روز پررنگ‌تر شده و فرد را مبتلاتر کند. از این‌رو، هیچ راه‌حلی نمی‌تواند جایگزین درمان قطعی باشد.

امیراصلانی خاطرنشان کرد: درمان‌های رفتارشناختی، مفیدترین روش برای هراس‌های اجتماعی و اختلالات کناره‌گیری محسوب می‌شوند؛ چراکه تاکید آن‌ها بر تغییر الگوهای تفکر به موازات اصلاح رفتار است. در واقع، این روش به بیمار کمک می‌کند که حساسیت خود را نسبت به عوامل محرک کاهش دهد و مهارت‌های اجتماعی لازم برای تعامل با جامعه را فرا بگیرد.

این روان‌شناس خاطرنشان کرد: چشم در چشم شدن با مردم، استقبال کردن از دیگران، رد و بدل کردن تعارفات کلامی متداول، جرات‌ورزی به شیوه مناسب، چگونگی پاسخ‌دهی همراه با نشان دادن عکس‌العمل در شرایط و وضعیت‌های مختلف اجتماعی، هم‌چنین انجام مکالمات عادی و روزمره با مردم از جمله مواردی است که در وهله اول به افراد درگیر با انزوای اجتماعی آموزش داده می‌شود.


مردان و نی که احساس تنهایی می‌کنند در مقایسه با افرادی که تنها زندگی می‌کنند عمر کوتاهتری دارند.

 

بررسی‌ها نشان می‌دهد احساس تنهایی صرف نظر از نوع بیماری قلبی‌، سطح تحصیلات، شاخص توده بدنی و استعمال سیگار پیامدهای مخربی برای افراد دارد.

 

در این بررسی آمده است مردان و نی که احساس تنهایی می‌کنند در مقایسه با افرادی که تنها زندگی می‌کنند بیشتر احتمال دارد دچار مشکلات سلامت روان و بیماری‌های قلبی شوند و همچنین احتمال مرگ زودهنگام در آنان بیشتر است.

 

به گفته محققان احساس تنهایی خطر مرگ را در مردان و ن دو برابر افزایش می‌دهد. همچنین بروز علائم افسردگی و اضطراب در این افراد سه برابر بیشتر است و کیفیت زندگی آنان نسبت به افرادی که احساس تنهایی ندارند به طور چشمگیری پایین‌تر است.

 

همچنین عدم برخورداری از حمایت‌های اجتماعی پیامدهای جدی روی سلامت می‌گذارد زیرا این افراد سبک زندگی ناسالم‌تری داشته و بیشتر تحت تاثیر حوادث استرس‌زا قرار می‌گیرند.

 

منبع: سلامت نیوز


تنهایی را نباید با ترس از تنها شدن برابر دانست. همه آدمها گاهی بخاطر شرایط تنها می‌شوند یا خیلی‌وقت‌ها هم تصمیم می‌گیرند که تنها باشند. تنها بودن اگر تحت کنترل خود فرد باشد، می‌تواند تجربه‌ای مثبت، لذت‌بخش و از نظر احساسی روحیه‌بخش باشد. انزوا یعنی تنها و دور از آدمها بودن و معمولاً نشانه تصمیمی آگاهانه برای تنهایی است. اما تنهایی معمولاً انزوایی ناخواسته است.

درک تنهایی
تنهایی وضعیتی است که فرد احساسی قوی از خالی بودن و کنار افتادن از جمع دارد. تنهایی چیزی بیشتر از حس خواستن یک همراه است. تنهایی یعنی حس قطع ارتباط و دور افتادن از آدمها، طوریکه داشتن هر نوع ارتباط انسانی معنادار سخت یا غیرممکن به نظر برسد. افراد تنها از درون احساس پوچی و خلاء دارند.

تنها بودن و تنهایی یا حتی ترس از تنها شدن باعث ایجاد حس ناامنی، اضطراب و افسردگی به آدمها می‌دهد. اگر از تنها شدن بترسید، ممکن است بیش از اندازه به انسانها خودتان را نیازمند حس کنید و ممکن است احساس کنید باید همیشه کنار دیگران باشید. درحالیکه اگر احساس کنیم همیشه باید کسی کنارمان باشد، یعنی این نیاز دارد ما را کنترل می‌کند.

«تنها بودن» برای افراد مختلف معانی مختلف دارد. خیلی مهم است که بفهمید این ترس شما از کجا سرچشمه می‌گیرد و تا چه میزان این ترس شما و رفتارهایتان را کنترل می‌کند. بعنوان مثال، اگر عنصر اجتماعی دلیل این ترس است، یا با نگرانی‌ از خشونت‌های شخصی در ارتباط است، یا تمرکزتان بیشتر روی یک فرد خاص یا یک نوع افراد خاص است نه هر آدم دیگری، باید متوجه شوید.

شواهد بالینی و تحقیقی این واقعیت را تایید می‌کند که در اکثر موارد دلیل اصلی که زن‌ها و مردها وارد یک رابطه می‌شوند و بعد در یک رابطه می‌مانند، بخاطر ترس از تنها بودن است. و همانطور که هر مشاور خوبی می‌داند، رابطه‌ای که مبتنی بر ترس باشد، مطمئناً رابطه رضایت‌بخشی نخواهد بود. تازمانیکه فرد یاد نگیرد از تنها بودن با خود لذت ببرد، یا تنها خواهد ماند و یا در رابطه‌‌هایی از سر ترس.  معمولاً کسانی که با خودشان راحت نیستند، نه تنها نمی‌توانند بهترین ورژن خودشان باشند بلکه سطح عمیق‌تری از صمیمیت با دیگران را هم نمی‌توانند تجربه کنند.

در بدترین حالت، ترس از تنها ماندن نام‌های مختلفی می‌گیرد: اتوفوبیا، مونوفوبیا و خودبیزاری . این ترس از تنها ماندن معمولاً تاثیر قابل‌توجهی بر کیفیت زندگی فرد دارد. می‌تواند منجر به حملات وحشت شود، فرد را از عزیزانش دور کند و  زندگی فرد را به کلی نابود کند. علائم این مشکل معمولاً تنگی نفس، نفس‌نفس زدن، نامنظم شدن ضربان‌قلب، عرق کردن، حالت‌تهوع و احساس عمومی ترس است. البته هر کس به روش خاص خود ترس از تنها شدن را تجربه می‌کند و علائم خاص خود را دارد.

تاثیرات تنهایی
اثرات تنهایی و ترس از تنهایی می‌تواند منجر به اضطراب، حملات وحشت، فوبیا، افسردگی، خودکشی، اعتیاد به موادمخدر، اعتیاد به الکل و بیماری‌های حاد و مزمن شود. تنهایی مزمن (برخلاف تنهایی طبیعی و نرمال که هرکس گاهی‌اوقات احساس می‌کند) می‌تواند وضعیتی جدی باشد و احتمال مرگ به واسطه سرطان و همچنین سکته و بیماری‌های قلبی‌عروقی را افزایش می‌دهد. افرادیکه خود را از جامعه دور کرده‌اند معمولاً کیفیت خواب پایینی هم دارند که باعث می‌شود به اندازه کافی استراحت نکرده و ضعیف شوند.

چه چیز منجر به تنهایی و ترس از تنهایی می‌شود؟
آدمها به دلایل مختلفی تنهایی را تجربه می‌کنند و بسیاری اتفاقاتی که در زندگی می‌افتد با آن در ارتباط است. تنهایی واکنشی بسیار متداول به طلاق یا جدایی‌هاست. در چنین مواردی، هر دو طرف فقدان فردمقابل خود را احساس کرده و همچنین حس می‌کنند بخاطر این اتفاق یا ناراحتی‌شان از بسیاری جمع‌های اجتماعی طرد می‌شوند.

تنهایی می‌تواند واکنش به یک موقعیت یا اتفاق خاص مثل مرگ یا نبودن طولانی‌مدت عزیزان باشد. همچنین بعد از تولد کودک، ازدواج یا اتفاقات کوچک و بزرگ زندگی ممکن است ایجاد شود. حتی در ازدواج‌ها یا روابط جدی دیگر که بخاطر نبود ارتباط احساسی و عاشقانه دو طرف احساس خشم و عصبانیت دارند هم ممکن است تنهایی اتفاق بیفتد.

ترس از تنها شدن هم می‌تواند از چیزهای مختلف سرچشمه بگیرد. ممکن است در نقطه‌ای از زندگی احساس کرده باشید که دیگران شما را طرد می‌کنند و یا تصور کنید تنها بودن یعنی کسی دوستتان ندارد یا همه نادیده‌تان می‌گیرند. ترس از تنها شدن می‌تواند مستقیم با نداشتن اعتمادبه‌نفس و این باور که از هیچ فعالیتی به تنهایی نمی‌توانید لذت ببرید، در ارتباط باشد.

یا شاید هم هیچوقت یاد نگرفته‌اید که چطور وقتی تنها هستید، احساس راحتی کنید. این هم مثل همه چیزهای دیگر زندگی قابل یادگیری است. شما می‌توانید یاد بگیرید که چطور وقتی تنها هستید، از تنهایی‌تان لذت ببرید. و وقتی بتوانید بر ترس از تنها ماندن غلبه کنید، بلافاصله فردی مستقل‌تر شده و اعتمادبه‌نفستان بالا می‌رود. درواقع، غلبه بر ترس از تنها ماندن مزیت‌های زیادی برایتان دارد. وقتی تنها باشید می‌توانید با آرامش فکر کنید و نوعی آرامش خاص هست که فقط می‌توانید آن را در تنهایی‌هایتان تجربه کنید. خیلی وقت‌ها زمان‌هایی را که به تنهایی می‌گذرانید باعث می‌شوند زمان‌هایی که با دیگران هستید برایتان لذت‌بخش‌تر شود.

درمان تنهایی
جایگزین اینکه تنهایی و ترس از تنها ماندن را یک نقص یا یک خصوصیت غیرقابل‌تغییر شخصیتی بدانید این است که بفهمید تنهایی چیزی قابل‌تغییر است. همچنین خیلی مهم است که بدانید تنهایی و ترس از تنها ماندن تجربیاتی بسیار متداول هستند. طبق تحقیقات اخیر، ۲۵ درصد از افراد بزرگسال حداقل هر چند هفته یکبار حس تنهایی دردناکی را تجربه می‌کنند و این میزان در بین نوجوانان و دانشجویان حتی بالاتر است. حس تنهایی نه وضعیتی ثابت و مداوم است و نه به خودی خود بد است. بلکه باید به آن بعنوان علامت هشداری برای نیازهای مهمی که نادیده گرفته شده‌اند نگاه کنید.

اولین قدم این است که قبول کنید با تنها ماندن مشکل دارید و می‌خواهید احساس و رفتارتان تغییر کند. یادتان باشد، همه ما نقاط قوت و ضعف‌هایی داریم و مخفی کردن ضعف‌هایمان انرژی بسیار بیشتری می‌برد تا اینکه بخواهید روی آنها کار کرده و بر آنها غلبه کنیم.

متداول‌ترین نوع روش درمانی که برای این مشکل استفاده می‌شود، درمان شناختی-رفتاری، واقعیت‌درمانی و رفتاردرمانی است. با کار کردن با متخصصین و روانشناسان باتجربه می‌توانید رویکردهای رفتاری و مهارت‌های ارتباطی جدید و تکنیک‌های خاصی یاد بگیرید که کمکتان می‌کند با اضطراب و افسردگی‌تان کنار بیایید.

تکنیک‌های ریلکسیشن و تمدداعصاب معمولاً در کنار روش‌های درمانی دیگر مورد استفاده قرار می‌گیرند. این تکنیک‌ها شامل روش‌های خاص تنفس، تمرینات ریلکسیشن عضلات، تصویرسازی ذهنی و صحبت کردن با خود است. این تکنیک‌ها به شما کمک می‌کند بتوانید با حس تنهایی، افسردگی و اضطرابتان کنار آمده و بر آنها غلبه کنید.

مدیتیشن هم می‌تواند مورداستفاده قرار گیرد. بااینکه اینها ترس از تنها ماندن را درمان نمی‌کنند اما می‌توانند موقتاً علائم آن را بهبود بخشند.

یک روش درمانی دیگر برای تنهایی و افسردگی، به ویژه در افراد میانسال، درمان به وسیله حیوانات خانگی است. بعضی تحقیقات و مطالعات نشان می‌دهند که وجود یک حیوان می‌تواند احساس افسردگی و تنهایی را بهبود بخشد. طبق یافته‌های مرکز کنترل بیماری‌ها، داشتن یک حیوان خانگی فواید بسیار زیادی برای سلامتی افراد دارد.

منبع:مردمان


گاهی افراد برداشت‌های غلط و اشتباهی از رفتارهای طرف مقابل خود دارند و حس می‌کنند دیگری هم در ذهنش به او فکر می‌کند. در صورتی‌که شاید این طور نباشد. گاهی به خاطر محرومیت و نداشتن ارتباط با فردی که برای ادامه زندگی به وجود او نیاز دارد، شخص از روش جبران استفاده می‌کند. یعنی فرد برای جبران محرومیت‌های خود در زندگی عاشق کسی می‌شود که حس می‌کند او را دوست خواهد داشت. گاهی ماجرا طور دیگری است و افراد فکر می‌کنند اگر شخص مورد علاقه‌ام را به دست بیاورم، توانمندی‌ام را به خودم ثابت کرده‌ام.

چنین طرز تفکری باعث رقم خوردن یک عشق یک طرفه می‌شود. علت دیگر عشق و علاقه‌ای است که دختر یا پسری به فرد مورد علاقه‌اش دارد، اما روح طرف مقابلش از این موضوع خبر ندارد و هیچ نشانی هم از خود بروز نمی‌دهد. اگر کندوکاوی در تیپ‌های شخصیتی انجام دهیم، معمولا تیپ‌های شخصیتی گروه «ب» یعنی درونگراها به خاطر اعتماد به نفس ضعیفی که دارند، از ابزار احساس خود نسبت به دیگران با وجود عشق و علاقه‌ای که دارند، خودداری می‌کنند و ممکن است این عشق یک طرفه حتی بدون وصال ادامه پیدا کند، اما تیپ‌های شخصیتی«ای» که برونگرا هستند، ممکن است به دلیل عشق و علاقه یکطرفه، به خاطر غرور و کله‌شقی و لجبازی که دارند، از ابراز علاقه به طرف مقابل خود امتناع کنند، هرچند که عاشق طرف مقابل خود باشند.

برای ایجاد عشق دوطرفه در زندگی مشترک نخستین گام شناسایی حساسیت‌های طرف مقابل و احترام گذاشتن به آنها است.

 با این تفاسیر اگر کسی به زور بخواهد عشق و علاقه را از طرف مقابل دریافت کند، در صورتی موفق خواهد بود که سبک زندگی و نوع تفکرش را تغییر داده و رفتارهایی انجام دهد که باعث ایجاد عشق و یک زندگی پایدار، عاشقانه و جاودانه شود، ولی اگر همچنان عشق یکطرفه خود را در یک انتخاب اولیه شروع و پس از ازدواج هم ادامه دهد و به حس قشنگ، هیجانات مثبت، درک تفاوت‌ها، حفظ خطوط قرمز، نزدیک شدن به ارزش‌های اعتقادی و. دست پیدا نکند، عشق یک طرفه همچنان ادامه داشته و ادامه زندگی را با تنش و مشکلاتی مواجه خواهد ساخت. گو این که باید مبنای عشق‌ورزی افراد برای جلوگیری از عشق یک طرفه، از راه دوست داشن باشد؛ زیرا دوست داشتن از عشق برتر است و از عشق هر چه می‌نوشیم، سیراب‌تر می‌شویم و دوست داشتن هر چه بیشتر؛ سیراب‌تر.

بنابراین بهتر است افراد زمانی‌که عشق یک طرفه را شروع می‌کنند، رفتار و احساس‌شان به نحوی باشد که طرف مقابل را از عشق خود آگاه کرده و سعی کنند او را علاقه‌مند به خود کنند تا مثل عاشق و معشوق با هم زندگی کنند، اما برای ایجاد عشق دوطرفه در زندگی مشترک نخستین گام شناسایی حساسیت‌های طرف مقابل و احترام گذاشتن به آنها است. دوم، فرد سعی کند خودش را به افکار و عقاید همسرش نزدیک یا او را مجاب کند تا در نوع تفکر و نگرش یک الگوی فکری واحد را ادامه دهند. هیجانات و احساسات یکدیگر را شناسایی کرده و به آن جامه عمل بپوشانند.

اگر همسر نیاز دارد که جمله «دوستت دارم» را بشنود، به او بگوید. لحظات بیشتری را با هم سپری کرده و تبدیل به دقایق لذتبخشی کنند. عدم وابستگی زوجین به خانواده‌هایشان و عدم انتقال سبک‌های زندگی دوره مجردی به متاهلی، بازگو کردن نقاط مثبت زوجین به یکدیگر و داشتن گوش شنوا، وقت گذاشتن برای یکدیگر و داشتن صداقت و عدم دروغگویی و مخفی‌کاری و در مجموع همه اینها باعث می‌شود فرد عاشق به معشوقی که از او می‌گریزد، به‌راحتی نزدیک شود.


نشانه های مرض عادی شدن نعمت‌ها

یکی از بیماری‌های خطرناک، مرضی بی‌صداست که هیچ‌گونه علامتی ندارد اما می‌تواند آسیب شدیدی به شما بزند. این بیماری، مرض «عادی شدنِ نعمت» است که چند نشانه دارد:

نعمت‌های فراوانی داشته‌باشی اما آن‌ها را نعمت ندانی و در قبالش شکرگزاری نکنی.

وارد خانه شوی و همه اعضای خانواده در سلامتی به‌سر برند اما «شکر خدا» را به‌جا نیاوری.

به بازار بروی، خرید کنی و به خانه برگردی، بی‌آن‌که قدردان و شکرگزار صاحب نعمت باشی و آن را عادی و حق خودت در زندگی بپنداری.

هر روز در کمال صحت و سلامتی از خواب برخیزی و از چیزی نگران و ناراحت نباشی، اما خدا را سپاس نگویی.

 

آسیب‌های شکرگزار نبودن دربرابر نعمت‌ها

درهم آمیختگی ویژگی‌های شخصیتی انسان‌ها، باورها و ارزش‌های‌شان انکارناپذیر است. از سوی دیگر تجربیاتی که هر فرد در زندگی خود دارد می‌تواند باوری را در او شکل دهد یا باورهای پیشین اش را تحکیم کند، آن‌ها را یک‌باره تغییر دهد یا باوری جدید در او نهادینه کند. گاه این تجربیات افراد را به سمت‌وسوی خاصی سوق می‌دهد. ممکن است برای فردی به قدری برتری بر دیگران و بی‌نقص بودن حائز اهمیت باشد که او قادر نباشد در هیچ حالتی و در هیچ حدی از موفقیت، از خود و در نهایت زندگی‌اش احساس رضایت کند. کمال‌گرایی می‌تواند واکنشی به احساس فقدان درونی و خلأ ناشی از آن باشد. در واقع زمانی‌که افراد به‌صورت درونی فاقد احساس رضایت از خود هستند، تلاش می‌کنند با کسب کردن و صاحب شدن موقعیت‌های بیرونی چشمگیرتر و اشیای گران‌قیمت بیشتر، رضایت درونی به دست بیاورند و کمی شادتر باشند. غافل از این‌که هیچ اندازه‌ای از دستاوردهای بیرونی نمی‌تواند خلأ درونی‌شان را پر کند. وقتی فرد در چنین موقعیتی به لحاظ درون روانی قرار داشته‌باشد، قادر نیست از آن چه امروز متعلق به اوست لذت ببرد و بابت آن‌ها احساس رضایت درونی داشته و در نهایت شکرگزار باشد.

 

یک انسان سلامت برای داشته‌های خود شکرگزار است، از نداشته های خود نیز آگاه است‎

 

تلاش برای رسیدن به تصویری خیالی از زندگی

گاهی افراد بیش از آن‌که دارای منابع ارزشی درونی باشند، از ارزش‌های اجتماعی و معیارهای خوشبختی پیروی می‌کنند که جامعه به آن‌ها عرضه می‌کند. ممکن است جامعه مدنظر فرد، حائز معیارهای صحیحی برای احساس رضایت نباشد یا معیارهای بی‌شمار یا دور از دسترسی را برای خوشبختی افراد در نظر بگیرد. افراد پیرو چنین اجتماعی صرف نظر از این‌که از چه میزان امکاناتی برخوردارند، نمی‌توانند به رضایت درونی برسند. در این صورت افراد همواره به دنبال انطباق خود با یک تصویر خیالی هستند که اجتماع آن را ارزشمند می‌داند. بدیهی است که در چنین حالتی فرد بابت آن چه از آن برخوردار است، احساس خشنودی و رضایت نمی‌کند.

 

دلایل لذت نبردن از زندگی روزمره

گاهی افراد به دلیل اتفاقات پیش‌آمده در زندگی‌شان و نپرداختن به مسائل درونی که برای هر انسانی یک ضرورت است، دچار سردرگمی می‌شوند. میزان زیاد مسائل درونی حل‌نشده، افراد را درگیر یک نیتی عمیق می‌کند. در این حالت افراد رفته رفته احساساتی مانند حزن، اندوه و اضطراب را بیش از دیگر احساسات تجربه می‌کنند. این افراد قادر نیستند از زندگی روزمره و بودن در کنار خانواده احساس رضایت کنند. در چنین حالتی دید روان‌شناختی فرد کدر می‌شود و او ارزشی برای داشته‌های خود قائل نیست. گاه ممکن است حتی این مسئله به دلیل مشکلاتی باشد که جامعه فرد را با آن درگیر کرده‌است؛ برای مثال ناتوانی در کسب درآمد کافی یا داشتن تفریحات سالم از این قبیل مسائل هستند. حتی در چنین حالتی یک انسان برخوردار از سلامت روانی، می‌تواند تا حدی بر موقعیت پیش‌آمده فائق شود. او می‌تواند با افزایش قابلیت‌های درونی‌اش مانند سرسختی و واقع‌بینی به‌جای ناامیدی و استفاده از شبکه‌های حمایتی همچون خانواده و دوستان، شدت آسیب‌های وارد شده از شرایط اجتماعی بیرونی را کاهش دهد.

 

توانایی دیدن داشته‌های ارزشمند را یاد بگیرید

شاید بتوان گفت در چنین موقعیتی پرورش توانایی دیدن داشته‌های ارزشمند شخصی، بیش از پیش حائز اهمیت است. در دیگر موارد ممکن است فرد درگیر یک نیاز درونی شود که بیش از هر نیازی در زندگی درون‌روانی او نقش بازی می‌کند؛ برای مثال درصورتی‌که فرد به شدت از تنهایی یا نبود رابطه عاشقانه رنج ببرد و این نیاز در او پررنگ باشد قادر نیست به دیگر داشته‌های خود در زندگی بیندیشد و بابت آن‌ها احساس خوشحالی کند. فردی که از موقعیت مالی و اجتماعی خوبی برخوردار است و دوستان حمایتگری دارد اما تمام نیازهای درونی‌اش مربوط به خواست یک رابطه عاشقانه است، لذتی از مصاحبت با دوستان یا اعضای خانواده‌اش نمی‌برد. چنین فردی نیاز به کمک تخصصی دارد تا بتواند دلیل چنین محوریتی را در روان خود دریابد، از سرمایه گذاری نامناسب درون‌روانی درباره چنین تمایلی اجتناب کند و در نهایت خواسته و نیاز خود را به‌طرز مناسبی پاسخ دهد. به‌طورکلی ناتوانی از دیدن داشته‌های شخصی می‌تواند ناشی از دلایل و عوامل مختلفی باشد. بسیاری از رفتارها و تظاهرات بیرونی رفتاری ممکن است در ظاهر یکسان جلوه کنند درحالی‌که از ایجادکننده‌های متفاوتی به لحاظ درون‌روانی شکل گرفته‌اند.

 

افراط در دیدن داشته‌ها ممنوع

افراط و تفریط در هر زمینه‌ای مشکل ساز خواهدبود. گاه افراد تمایل به انکار ناکامی‌های خود دارند، بنابراین به شکل کاملا اغراق‌شده‌ای به داشته‌های‌شان توجه می‌کنند. در این حالت پرداختن به نکات مثبت زندگی شخصی نه یک توانایی سالم که یک دفاع روان‌شناختی در مقابله با اضطراب و ناخرسندی درونی است. یک انسان سلامت در عین حال که برای داشته‌های خود شکرگزار و خرسند است، از نداشته های خود نیز آگاه است. چنین فردی قادر است تمام احساساتش را بپذیرد و به نیازهای درونی‌اش بدون این‌که گرفتار انکار یا بزرگ نمایی شود پاسخ گو باشد.

 

منبع: khorasannews.com


بیماری روانی (به انگلیسی: Mental disorder) به گروهی از بیماری‌ها گفته می‌شود که با تأثیر بر تفکر و رفتار٬ باعث ایجاد ناراحتی برای فرد مبتلا یا ایجاد ناتوانی در وی می‌شوند. علت بیماری‌های روانی به خوبی شناخته شده نیست ولی آنچه مسلم است این است که عوامل ژنتیک، استرس‌های مختلف و نوع تعامل فرد با دیگران در ایجاد یا بروز آن‌ها مؤثر است. افسردگی، اضطراب، وسواس، اختلال دوقطبی و اسکیزوفرنیا از جمله این اختلالات هستند.

تاریخچه

برای قرن‌ها با بیمارانی که از اختلالاتِ ذهنی (mental disorders) رنج می‌بردند، به شیوه‌های کاملاً وحشیانه و بدوی برخورد می‌شد. این باور که علت اختلالاتِ ذهنی، شیاطین و نیروهای متافیزیکی هستند، یک باور رایج بود. شیوهٔ متداولِ درمان بیمارانِ ذهنی این بود که شرایطِ بدنیِ بیمار را به قدری نامناسب کنند تا شیطان مجبور به ترکِ بدن او گردد! از این رو بیمار را با آبِ جوش غسل می‌دادند، او را شلاق می‌زدند، به او گرسنگی می‌دادند یا او را شکنجه می‌کردند. زیگموند فروید یکی از نخستین روانشناسانی بود که نیاز به شیوه‌های درمانی و ارائهٔ یک رویکرد جامع در این زمینه را احساس کرد و روانکاوی را بر این مبنا ایجاد کرد.

علت بروز بیماری روانی

علم روانشناسی دلایل بسیاری را برای بروی انواع بیماری روانی بیان کرده‌است اما هر نوع بیماری روحی روانی برآیند عوامل محیطی، خانوادگی، ژنتیک و در نهایت خواست و اراده فرد می‌باشد. در این بین آموزش‌هایی که فرد در طی زندگی خود از طریق خانواده، دوستان، مدرسه، محیط کار دیده‌است، نقش فوق‌العاده‌ای بر شکل‌گیری اختلالات روانی او دارد. امروزه، ساکنین کلان‌شهرها به نسبت شهرهای حاشیه‌ای و روستاها بسیار بیشتر در معرض ابتلا به انواع بیماری‌های روحی روانی هستند.

انواع

بیماری‌های روانی انواع مختلفی دارند که برخی از معروف‌ترین آن‌ها عبارتند از:

تظاهر بیماری‌های روانی با نقاشی

برخی متخصصان عقیده دارند تعداد زیادی از بیماری‌های اعصاب و روان که شخص از آن بی‌خبر است، با کشیدن نقاشی تظاهر پیدا می‌کنند؛ به‌طور مثال، دالی، نقاش معروف، با افزایش سن، در نقاش‌هایش آثار لرزش دست و بهم ریختگی خطوط دیده شد که خبر از بیماری پارکینسون می‌داد یا برخی دیگر که در نقاشی‌هایشان آثار آایمر، اسکیزوفرنی، افسردگی، خودشیفتگی، مشکلات بینایی و سرگیجه در نقاشی هایشان مشاهده شد. بنابراین، می‌توان از نقاشی نیز در پزشکی نوین و تشخیص و درمان بسیاری از بیماری‌هایی که ریشه در ذهن و روان فرد دارند، بهره برد .

منبع


در بسیاری مواقع ما نکات و نشانه های کاملا واضح را نادیده می گیریم و شاید همین امر موجب می شود که پس از شکست عشقی، غم زیادی را در دل خود حس کنیم.

در این رابطه، شاید بد نباشد تا با تعدادی از دلایل رایج و عمومی که بسیاری از زوج ها برای جدایی اعلام داشته اند را بشناسید تا شاید با آگاهی از آن ها بتوانید از پیشامد چنین اتفاق تلخی پیشگیری کنید. گفتنی است که این نشانه ها در مجله «روانشناسی اجتماعی و علوم شخصی» منتشر شده است.

در ادامه با هم نگاهی خواهیم داشت به این موارد:

۱- شخصیت شریک عاطفی: مثلا اینکه طرف مقابل شما انسانی تنبل، کسل‌کننده یا غمگین باشد.

۲- نقض اعتماد: مانند خیانت یا دروغ

۳- بی تفاوتی شریک عاطفی: طرف مقابل به شما می گوید که دیگر به ادامه این رابطه علاقه ای ندارد.

۴- مشکلات فیزیکی: عدم رضایت از روابط شویی و کمبود محبت

۵- پیامدهای اجتماعی: مخالفت خانواده ها، فشار اجتماعی از طرف دوستان

۶- عهدشکنی: اعتیاد، سواستفاده، مشکلات قانونی

۷- شریک جایگزین: توجیه خود

در همین تحقیق، همچنین ۲۷ دلیل مشترک هم در رابطه با اینکه چرا افراد با اینکه به ارتباط خود تردید دارند، اما همچنان در آن باقی مانده و به ازدواج یا دوستی شان ادامه می دهند، مشخص شده است.

از جمله این موارد می توان به شناخت کامل طرفین از هم، رضایت جنسی، سود مالی، داشتن احساس گناه در صورت عهدشکنی و اعتباری که این زندگی به آن ها می دهد، اشاره کرد.

مواردی همچون موقعیت های اجتماعی نیز گاها مانع از جدایی دو نفر از هم می شود زیرا این دلهره وجود دارد که این شکست، باعث از دست دادن دوستان و اطرافیان بشود.

پروفسور «سامانتا جوئل»، استاد دانشگاه یوتا در این رابطه بیان داشته : «بسیاری از جدایی های زوج ها را می توان از قبل پیش بینی کرد، حتی دلیل اینکه چرا با وجود مشکلات همچنان به رابطه خود ادامه می دهند نیز تا حدی قابل تشخیص است، اما روند تصمیم گیری این افراد چندان واضح نیست؛ یعنی معلوم نیست که مزایا یا معایب هر رابطه ای برای آن اشخاص چیست! که بر اساس آن تصمیم گیری می کنند که بمانند یا بروند.»

به دنبال این مساله، یک تیم تحقیقاتی، پرسشنامه ای با ۵۲ گزینه تهیه و در اختیار دو دسته از داوطلبان گذاشته شد. گروه اول را زن و شوهرها و گروه دوم را دوست ها تشکیل داده بوند.

با مطالعه پاسخ هر دو دسته، معین گشت که ماندن یا رفتن افراد به وضعیت تاهل آن ها بستگی دارد. به این صورت که، آن هایی که با هم دوست هستند، بیشتر سعی دارند تا روی نکات مثبت طرف مقابل و زیبایی های رابطه خود تمرکز کنند.

اما افراد متاهل، دلیل نرفتن و باقی ماندن خود در رابطه را موانع قانونی، مسئولیت های خانوادگی و مشکلات مالی بیان داشته اند.


چند سال از ازدواج شما می گذرد؟ هنوز هم عاشق همسرتان هستید؟ هنوز هم نظر و جلب توجه او برای شما مهم است؟ چقدر حال زندگی تان را می پرسید و سعی می کنید بیمار و کسل نشود.

جایگاه عشق

خانم عزیز دقیقا طرف صحبت مان با شماست، قبل از رسیدن همسرتان به خانه، آیا لباس های تمیز و زیبا می پوشید؟ موهایتان را پیرایش می کنید؟ کمی آرایش می کنید؟ عطر می زنید؟ یا اینکه آنقدر خسته هستید که حوصله این کارها را ندارید و پرداختن به امورات منزل و فرزندان همه وقت تان را گرفته؟

شما آقای محترم، وقتی به خانه می آیید، آیا لبخند می زنید یا تمام خستگی روز را با خود به خانه می آورید؟ گاهی اوقات مثل دوران نامزدی، یک شاخه گل برای همسرتان می گیرید؟ در کارهای خانه کمکش می کنید یا آنقدر درگیر مسئولیت های خارج از خانه هستید که نمی دانید در خانه چه می گذرد؟
 
زندگی عاشقانه

روش هایی برای عاشقانه کردن زندگی

هنگامی که مدتی از زندگی شویی زوجین می گذرد و زن و شوهر به شدت درگیر روزمرگی ها شده و در باتلاق مشکلات زندگی غرق می شوند؛ جر و بحث ها و بگومگوها شدت یافته و بحث و انتقاد و سرزنش اوج می گیرد. چرا که اهمال و غفلت غیرعمد زندگی زوجین را خسته کننده و کسالت آور کرده و این زمان است که عشق و رابطه عاشقانه رو به زوال می رود.

 
حال ما از شما و همسرتان می خواهیم که در چند روز آینده به عاشقانه کردن رابطه خود پرداخته و این چارچوب خشک را بشکنید تا روحی تازه به کالبد زندگی مشترک تان بدمید.
 شاید آنچه در ادامه برای تان خواهیم گفت، در ابتدا بسیار تصنعی و ساختگی به نظر برسد و یا حتی متضاد و با شرایط و احساسات فعلی تان و رفتارهای همسرتان باشد اما در صورتی که مدتی عاشقانه و رمانتیک با همسرتان رفتار کنید به مرور شگفت زده خواهید شد. ممکن است همین اقدامات ساده تا حدی مشکلات را از پیش روی تان بردارد و شما دونفر مجدداً منبع شادی و لذت برای یکدیگر شوید.
 
اطمینان داشته باشید احساس دلخواه، توجه و هیجان و همه شور و تلاطم برای ملاقات یکدیگر، به هیچ عنوان به صورت یک بسته کادو پیچ شده و جذاب برای تان پست نمی شود بلکه شما باید آن را به وجود آورید؛ درست همانگونه که در اوایل رابطه تان آن را انجام می دادید. در آن زمان خانم شاید ساعت ها وقتش را جلوی آیینه صرف می کرد تا زیباتر جلوه کند یا دائماً در این فکر بود که چگونه کار خاصی انجام دهد تا نظر نامزدش را جلب کند. یا آقا مدتی طولانی وقت صرف می کرد تا کاری کند و بتواند علاقه فرد مورد نظر را به سمت خود جلب کند و هدیه های گرانقیمت بخرد.
زندگی شاد
از شادی و عشق دوری نکنید 

حال امروز که رابطه شویی تان دچار قحطی عشق و شادی شده است، باید با رفتارهای مثبت و موثر مانند توجه، اهمیت تفریح، مهربانی و. نگذارید که رابطه تان تشنه این رفتارها و عوامل بماند. در زیر نکاتی را می گوییم که شاید بتواند حال و روز روح زندگی تان را تغییر دهد.

 * سعی کنید فهرستی از چیزهایی تهیه کنید که اگر همسرتان آن را برای تان انجام دهد و یا حتی در گذشته انجام داده باعث شادی و رضایت خاطرتان شود. مراقب باشید که این فهرست باید به صورت جمله های مثبت و خاص باشد، به طور مثال:
 «وقتی با محل کارم تماس می گیری که صرفاً حالم را بپرسی و با هم صحبت کنیم.»
«وقتی در آشپزخانه مشغول به کار هستم و تو آهسته می آیی و مرا در آغوش می گیری.»
 
* این فهرست بندی باید حداقل شامل 10 عبارت باشد.
 
* همین کار (یعنی فهرست بندی از علایق و توقعات) را همسرتان هم باید انجام دهد.
 

* مراقب باشید که جملات این فهرست را براساس اولویت بندی و به ترتیب بنویسید.

 
* حال وقت آن رسیده که شما و همسرتان فهرست هایتان را با همسرتان عوض کنید تا با مطالعه آن، هر یک از شما دو نفر متوجه علایق دیگری بشود.
 
* امروز وقت آن رسیده که در قبال همسرتان حداقل یکی از رفتارهایی را انجام دهید که در فهرست انتخابی او در این هفته گنجانده شده است.
 
* هنگامی که همسرتان یکی از رفتارهای محبت آمیز و مورد علاقه تان را انجام داد، حتماً از او تشکر و قدردانی کنید.
 

این تمرینات را مدتی انجام دهید و بدون توجه به اینکه چه حساسی دارید، به ادامه دادن این رفتارها بپردازید.

 
به واسطه تکرار این رفتارهای رمانتیک و عاشقانه که در ابتدا بسیار خشک و تصنعی به نظرتان می رسید، خواهید توانست درباره منبع عشق و محبت همسرتان شده و از طرف دیگر همسرتان هم سرمنشا شادی و هیجان در زندگی شما گردد. 

این بزرگترین خوشی ها و لذت ها نیست بلکه به وجود آوردن لذت و شادی از دل چیزهای کوچک و معمولی است که ارزشمند است.

منبع


ترک برخی از عادات زشتی که کودکان مدام تکرار می کنند نیاز ضروری به توجه والدین دارد. والدین از طریق مختلف روشهای تربیتی می توانند ارتباط دوستانه ای با کودک برقرار کرده و قوانین خود را اعمال کنند.

ترک عادت کودک

اغلب ما از پذیرش این که حداقل یکی از این عادت های بد و آزاردهنده مثل ناخن جویدن، کندن مخاط بینی و غیره را داشتیم، طفره می رویم. احتمالش هست که عادت های بد ما تقریباً به اندازه ما قدیمی باشند. این عادات ناسالم معمولاً ریشه های خود را در طول دوران کودکی پیدا می کنند و موفق به رشد و تداوم زندگی خود می شوند.

کودکان معصوم و ساده لوح هستند و به طور کلی از اعمال خود بی اطلاع هستند از این رو آن ها نسبت به توسعه عادات ناسالم بسیار آسیب پذیر هستند. همانطور که پیش از این در نمناک گفته شد اگر این روش ها در مراحل ابتدایی ادامه یابند، عادات بد و سختی برای زندگی می شوند که رها کردن آن ها دشوار خواهد شد.

این دلیل آن است که چرا به عنوان والدین وقتی می بینیم که کودکان ما در حال رشد عادات ناسالمی است، نگران می شویم و عکس العمل های فوری اتخاذ می کنیم اما خبر خوب این است که یک راه وجود دارد. ترک عادت های بد ممکن است مشکل باشند اما غیر ممکن نیستند. با کمی صبر، مراقبت، مشاوره و تلاش های آگاهانه می توانیم کودکانمان را از رفتارهای بد خلاص کنیم.

ترک عادت کودک

بهترین روش ها برای ترک دادن کودک از عادت های بد

نکات مهم مشخصی که به ترک عادات بد در کودکان کمک می کنند، عبارتند از:

بی توجهی:

توجه زیاد به عادت بد و تنبیه کودک ممکن است تاثیر منفی داشته باشد. او با توجه به توجهات، تشویق خواهد شد که این رفتار را تکرار کند. از این رو در ابتدا بهتر است که از توجه به عادت آزار دهنده اجتناب کنید و اجازه دهید کودک با زمان، خودش بزرگ شود. 

ستایش و جایزه دادن:

ستایش و پاداش دادن به کودکان زمانی که عادات خوب دارند و از رفتار بد آگاهانه اجتناب می کنند، یک استراتژی عالی است. این کار به آن ها نشان می دهد که رفتار خوب آن ها مورد توجه قرار گرفته است و کمک می کند تا اخلاق خود را بالا ببرند و به آن ها دلیل ترک عادت بد را می دهند.

هدیه برای کودک

تشویق کودکان برای ترک عادت 

برخورد صحیح با عادت های بد کودک و راه ترک آن ها

آموزش:

کودک شما تنها زمانی می تواند از رفتار بد خود اجتناب کند که بخواهد. مهم است که آموزش دهید و به او بفهمانید که دلیل این عادت خاص ناسالم چیست. با بلوغ کودک نوپای شما این دلایل را درک خواهد کرد و به طور طبیعی به این عادت بد توجه خواهد کرد و آن را رها خواهد کرد. 

یک بار در زمان، احتیاط:

کودکان ممکن است عادات بد زیادی را با هم داشته باشند. نباید سعی کنید همه آن ها را با هم حذف کنید، بلکه مهم ترین و آسیب زننده ترین عادات را در اولویت قرار دهید. عجله نکنید. هرگز کودک خود را در ملا عام خجالت زده نکنید. بحث کردن در مورد مشکلش با کودک باید به صورت خصوصی انجام شود.

برخورد با کودک

چگونگی ترک عادت های بد کودک 

نحوه ترک عادت های بد در کودکان

تشخیص ریشه ای علت:

کودکان عموماً این الگوهای رفتاری ناخواسته را تمرین می کنند، چون استرس دارند. مهم است که با بچه ها صحبت کنید، مشاهده کنید و دلیل استرس را مشخص کنید. گوش دادن به مشکل، صبور بودن، نشان دادن عشق و حمایت و کمک به آن ها برای مقابله با این تنش ها در رهایی از شر این عادات آزار دهنده حیاتی است.

درک علل همچنین به پیدا کردن جایگزین های خلاقانه کمک می کند و در نتیجه به منحرف کردن ذهن کودک کمک می کند.تعیین قوانین مهم است. فهماندن پیامدهای تخطی از قوانین را به آنها بفهمانید. محکم بودن و سازگار بودن با کودکان، در حالی که هنوز حمایتی هستند، بسیار مهم است.

تربیت کودک

رفتار درست با کودکان برای ترک عادت  

موثرترین روش ها برای ترک عادت کودک

تقویت روحیه:

ایجاد حس اعتماد به کودک، حمایت و دوست داشتن او با صبور بودن و حساسیت به ثبات احساسی مهم است. به کودک خود فرصت تصمیم گیری را بدهید، این به توسعه مهارت های او و اعتماد و تصمیم گیری کمک می کند.

درک این که چه چیزی درست است و چه چیزی اشتباه است، خوب و بد بودن در کودکان از روزهای اولیه شان به آن ها کمک می کند تا ارزش های مناسب، عادت ها و رفتار خود را توسعه دهند. تلاش های صبورانه از شما به عنوان والد، به شکستن عادات بد کودکان کمک می کند. این شعار ایده آل برای رشد کودک است.

خودزنی کودک 2 ساله

روش های ترک عادت های ناپسند کودک 

چگونه به کودک کمک کنیم تا عادت های بد خود را ترک کند؟

رفتار را درک کنید:

اول، درک کنید که این رفتارها از کجا می آید. به طور کلی، عادت های بد به دو دسته تقسیم می شوند:خود - تسکین دهنده (تکان دادن، چرخاندن مو/ لباس/ انگشت) یا پاسخ به ناراحتی. در مورد کندن مخاط بینی، کودکان یک لایه مخاط را در بینی خود می گیرند.

اما این یک چرخه ای است و باعث می شود که پوسته از هم باز شود و تبدیل به یک وسواس برای تمیز کردن بینی شود. آن ها فقط از خودشان مراقبت می کنند - ما کسانی هستیم که وحشت می کنیم. 

با کودک خود کار کنید تا این عادت را متوقف کنید:

سپس، با کودک خود کار کنید تا این عادت را متوقف کنید. البته اگر کودک شما انگیزه داشته باشد، آن ها معمولاً به جایی می رسند که می خواهند. ناخن های خود را درست می کنند، یا آن ها از ادرار در خواب خود خجالت می کشند و انگشت شست خود را نمی خورند چون فکر می کنند همه خواهند دانست.

رفتار با کودک

عادت بد کودکان و راه ترک آن ها 

برای ترک عادتهای بد کودکان چه کنیم؟

این مراحل انجام این کار را آسان تر می کند:

چقدر بد است؟

اول، نگاهی به این عادت به صورت عینی داشته باشید. آیا فقط آزار دهنده است یا از نظر فیزیکی هم مضر است؟ اگر کودک شما به این عادت ادامه دهد، آیا باعث می شود که او در چشمان دیگران فردی عجیب و غریب به نظر برسد؟ زمانی که فهمیدید این عادت چقدر بزرگ هستند، مراحل زیر را انجام دهید.

چه چیزی پشت آن است؟

آیا کودکتان وقتی تکالیفش را انجام می دهد شروع به جویدن ناخن هایش می کند؟ ایا وقتی خسته شده باشد به دنبال شستش خواهد رفت؟ آیا وقتی هیجان زده می شود ناخن می خورد؟

صمیمیت با کودک

چگونه کودکان را از عادت های بد ترک دهیم؟

راهکارهای طلایی برای ترک دادن کودکان از عادتهای بد

از یادآور دهنده های آرام استفاده کنید:

زمانی که با کودک خود درباره ترک عادتش صحبت کردید، سعی کنید نق نزنید. در عوض، اگر دیدید که عادتشان را انجام می دهند، با یک سیگنال زیرکانه به آن ها مراجعه کنید تا گزینه جایگزینی برای عادت بدشان را به آن ها یادآوری کنید.

زیاده روی نکنید:

کتک زدن و یا فریاد زدن به کودک برای ترک عادات بدشان، احتمالاً جواب نخواهد داد. سعی کنید صبور باشید و در طی فرآیند با هم کار کنید.

 

منبع


دانشمندان و روانشناسان کودک می توانند بچه های نمک نشناس را با فرزندانی که تحت تاثیر رفتار بد خانواده بوده اند را از یکدیگر متمایز کنند. مطالعات نشان می دهد که چگونه رفتارهای والدین می تواند زندگی فرزندانشان را به نابودی بکشاند و از طرفی بچه بزرگ کردن کار راحتی نیست و نباید روش پدر و مادری را زیر سوال برد.

والدین سمی

در این بخش از رازهای تربیت فرزند در نمناک می خواهیم به بعضی از رفتارهای سمی برخی از والدین بپردازیم که بدون اینکه خودشان بدانند باعث نابودی زندگی فرزندشان خواهند شد و تاثیر مخرب روی آن ها دارند. 

10. هم از من بترس و هم دوستم داشته باش

از نظر برخی والدین حمله های عاطفی برابر با همان دوست داشتن است و در این خانواده ها ، آن ها با صدای افتادن کلید روی زمین یا صدای پای پدر و مادرشان متوجه خلق و خوی انها خواهند شد و این گونه بچه ها در یک ترس پایدار زندگی می کنند و در واقع اینگونه والدین مجرم شناخته می شوند.

در واقع این خانواده به فرزندشان این مساله را می گویند که " من برایت همه کار انجام دادم اما تو واقعا نمک نشناسی و قدر نمی دانی".

تربیت فرزندان

رفتارهای مخرب والدین سمی

9. تو باید خودت با مشکلاتت مواجه شوی اما هیچ حقی از خودت نداری

در خانواده های سمی، والدین مسئولیت ها را با فرزندان به اشتراک می گذارند تا جایی که گاهی اوقات کودک با خودش فکر می کند که رفتار بد او باعث شده پدرش به مواد مخدر روی بیاورد و بعد از آن فرزند در معرض تهمت ها قرار می گیرد.

نوجوانان در این شرایط مجبورند که به شکایت های والدین خود گوش دهند، خودشان را جای والدین قرار دهند و کمک کنند، صبور باشند و به انها مشاوره دهند و متاسفانه خودشان هیچ حقی برای بیان نظرات شخصی شان ندارند. 

8. بهترین باش اما یادت باشد که تو خاص نیستی

والدین خود شیفته مایلند که فرزندشان همیشه در بالاترین رتبه ها باشد. اگرچه که تمام موفقیت های فرزند برای والدین خوشایند است اما کوچک شمردن عقاید و کارهای انها باعث تخریب شان می شود، زیرا باعث می شود که همیشه از والدین خود ناامید باشند. 

7. با من راحت باش و همه چیز را بگو اما شوخی های مسخره نکن

خانواده های سمی که فرزندشان را مجبور می کنند که با انها صادق باشند و این فرزندان از اینکه احساسات خود را با خانواده به اشتراک نمی گذارند، احساس گناه می کنند و بعدا آن ها از همان اطلاعات بر علیه خود فرزندان استفاده می کنند.

2 راه ممکن است باعث این اتفاق شود:

- خویشاوندان، همسایه ها و آشنایان از راز فرزند با خانواده اش خبر دارند و خانواده نیز فرزند خود را به شدت مقصر می داند.

- فرزندانی که به خانواده هایشان اجازه می دهند که انها با حرف های تلخ و گزنده سرزنششان کنند.

والدین بد

والدین سمی با کودکان چگونه رفتار می کنند؟

6. تو بد هستی و هیچ گاه بهتر نخواهی شد

هرچقدر که اعتماد بنفس کودک پایین تر باشد، راحت تر می توان انها را کنترل کرد.

خانواده های سمی شکست فرزندان را همه جا می گویند و در بیشتر مواقع نیز در مورد ظاهر آنها نظر منفی می دهند که یکی از بدترین کارهای ممکن است و اگر هیچ ایرادی هم وجود نداشته باشد این خانواده ها سعی در ایراد تراشی دارند.

این خانواده عادت دارند که کودکان خود را تحقیر کنند و نمی خواهند که شاهد موفقیت انها باشند و همچنین خانواده های سمی نمی خواهند بچه های قوی داشته باشند که قدرت خود را نشانشان دهند.

5. خودت را ارتقا بده و برنامه های آینده را فراموش کن

خانواده هایی که تنها به موفقیتشان فکر می کنند اما نمی دانند که برای موفقیت باید چه کارهایی انجام داد مثلا از فرزندشان می خواهند که یک شغل خوب پیدا کند اما هیچ گاه هم خانه را ترک نکند. 

این خانواده ها تنها برای دو دلیل از موفقیت فرزند خود شگفت زده می شوند چرا که:

- با موفقیت فرزندشان به حس خودستایی خود کمک می کنند و می توانند حسادت دیگران را بربیانگیزند.

- فرزندان موفق تضمینی برای آینده بهتر والدین خود هستند و آن ها را هم ساپورت خواهند کرد

- گاهی اوقات خانواده ها به فرزندانشان یادآوری می کنند که فاصله زیادی بین انها و اهدافشان برای موفقیت وجود دارد. 

4. راهکارهای من را دنبال کن اما اگر شکست خوردی خودت را سرزنش کن

این خانواده با فرزندان خود مثل یک وسیله رفتار می کنند و چنانچه در نمناک اشاره کرده ایم سعی می کنند که خودشان برای انها برنامه ریزی کنند اما نسبت به نتایج هیچ توجهی ندارند و اگر اشتباهی هم رخ دهد تقصیر را به گردن نمی گیرند.

رفتار با کودکان

رفتارهای سمی والدین با کودکان

3. برو اما من را تنها نگذار

در خانواده های سالم، والدین به فرزندانشان کمک می کنند که زندگی مستقل خود را داشته باشند و خانواده های سمی هیچ گاه به فرزندانشان اجازه نمی دهند که مستقل باشند اما همیشه یادآوری می کنند که خانه، غذا، پوشاک و هر چیز دیگری که دارند را از خانواده خود دارند و هر نوع استقلالی را نیز در فرزند خود نادیده می گیرند.

2. کمک من را قبول کن و هیچ شکایتی نداشته باش و سوء استفاده نکن

این والدین کمکی می کنند که فرزندان بدون کمک والدین هم از پس همه چیز بر آیند و هیچ احتیاجی به آن ها نداشته باشند اما هر گونه سرپیچی فرزند ناراحتی و دلخوری والدین را همراه دارد.

فرزند با خودش این طور فکر می کند:پدر و مادرم فقط می خواهند معاشرت کنند و حس کنند که هنوز هم بهشان احتیاج است” بنابراین کمک آن ها را می پذیرند و در ازایش آن ها هم لطفی می کنند اما این والدین مدام آن لطف ناخواسته شان را به یاد فرزندان می اندازند و در واقع کودکان در چنین خانواده هایی زندانی هستند، اگر:

  • درخواست کمک والدین را رد کنند فکر می کنند که بسیار بی ادبانه است که کمک از سوی پدر و مادر را نپذیرفته اند.
  • اگر هم درخواست آن ها را بپذیرند. فرزندان فکر می کنند که در هر موقعیتی باید پذیرای این کمک باشند و در ازای ان نیز خودشان باید در مواقع دیگر کمک کنند و همیشه در دسترس باشند.

1. به من اعتماد کن و همه چیزت را به من بگو

زندگی خصوصی؟ فضای خصوصی؟ هیچ کدام از این ها در والدین سمی مفهومی ندارد.

اگر در این خانواده ها سعی کنید برای خودتان حریم خصوصی قائل شوید، والدین از اینکه بهشان اعتماد ندارید گله می کنند و فرزندان دائم باید پاسخگوی سوالات کنجکاوانه ی والدین باشند و چنین والدینی برای زندگی و تصمیمات شخصی فرزندشان هیچ گونه احترامی قائل نیستند.

چگونگی تربیت انسان

اشتباهات بزرگ والدین سمی 

چگونه این چنین خانواده سمی را مدیریت کرد؟

برای نوجوانان و کودکان بسیار سخت است که بخواهند از دست این خانواده ها خلاص شوند و به همین دلیل متخصصان راه هایی را به ما پیشنهاد می کنند که از طریق آنها بتوانیم رابطه بهتری از قبل با والدین سمی برقرار کنیم. 

اول باید حقایق زیر را در نظر بگیریم: 

ما نمی توانیم گذشته را تغییر دهیم.

یک رابطه سمی مانند یک بیماری مزمن است و تقریبا درمان آن غیر ممکن است و فقط باید از سختی های آن دوری کرد و انها را کاهش داد.

پیشنهاداتی در این مورد وجود دارد که از طریق انها به این موضع بیش از قبل پی می بریم که هردگی شخصی خودش را دارد و نباید از عقاید شخصی اش شرمنده باشد.

شما حق دارید که:

- در خانه شخصی خود با قوانین خودتان زندگی کنید.

- هیچ نقشی در برطرف مردن مشکلات خویشاوندان نداشته باشید.

- دسترسی دیگران را به چارچوب شخصی خود محدود کنید.

- تجربه خودتان را در زندگی به کار بگیرید و از اینکه والدین می گویند "من بهتر می دانم"، بی تفاوت باشید.

- اموالتان را خودتان مدیریت کنید:زمان، تلاش و پول.

- علاقمندی ها و سرگرمی هایی بدون همراهی خانواده داشته باشید.

و در نهایت باید به یاد داشته باشیم که:این قوانین برای هر دو طرف صدق می کند. فرزندان نیز نباید بیش از حد در زندگی والدین دخالت کنند و روی کمک انها حساب کنند. 

 

منبع


حتما این جمله را بارها در زندگی از دیگران شنیده اید و یا خود برای دیگران گفته اید که:"زندگی رو هر طور بگیری همونطور برات میگذره!" ولی آیا به آن عمل کرده اید. برای داشتن یک زندگی سراسر آرامش و پر از احساس باید از خودتان شروع کنید و تغییراتی در رفتار خود بدهید.

زندگی آرامش

برای زندگی آرامش و شاد چه کنیم

نکاتی کلیدی برای ایجاد نشاط و آرامش واقعی:

علاقه مندانه از دیگران تقاضای کمک کنید.

به گردش بروید و برای خودتان شیرینی یا میوه مورد علاقه تان را بخرید.

تماشای طلوع آفتاب را در سحرگاه از دست ندهی

حیاط خود را با کاشتن گلها , درختان , سبزیجات و کندن علفهای هرز شادتر کنید.

در صورت امکان یک مهمانی ترتیب دهید و خاطره شاد آن را در ذهن خود ثبت کنید.

خودتان را برای انجام درست کارها تحسین کنید.


زندگی آرامش

راههای داشتن زندگی با آرامش و نشاط

تمام معجزه هایی را که در زندگیتان رخ داده است , بشمارید.بدانید که حتی معجزه های بیشتری در راه است.

آهنگ حزن انگیزتان را زیر دوش آب زمزمه کنید و کلیه افکار منفی را از ذهن خود دور سازید.

تصمیم بگیرید و عمل کنید تا دوباره در جریان زندگی قرار بگیرید.

یاد بگیرید که از با خود بودن لذت ببرید به طوریکه دیگر هیچگاه احساس تنهایی نکنید.

افکار مثبت و دوست داشتنی تان را به مخالفان خود نیز منتقل کنید.

افکار مثبت را در ذهن خود پرورش دهید تا احساس بد نسبت به خودتان را از بین ببرید.

به خصوصیات خوب و مثبت رفتاری خود فکر کنید.

اگر یکی از آن انسانهای شجاع هستید با کار کردن بر روی نقاط ضعف خود درونتان را تغییر دهید.

نکات مثبت زندگی تان را بیشتر مورد توجه قرار دهید. مسائل منفی را از ذهنتان بیرون کنید.

در وفای به عهد و قرارها خوش حساب و وقت شناس باشید.

به یاد داشته باشید که دنیا همانگونه خواهد بود که شما آن را می بینید و درک می کنید.

نصیحت کسانی که برای شما دوست خوب هستند حتما گوش کنید.

با دست کشیدن از یک کار بد, عزت نفس خود را بالا ببرید.

از افراط و مبالغه کاری دوری کرده و از وقت خود نهایت استفاده را به عمل آورید.

حس شوخ طبعی خود را از طریق خواندن کتاب های خنده دار ونشاط بخش تقویت کنید.

 

منبع


وقتی زمان مناسب طلاق فرا برسد

گاهی اوقات در زندگی شویی مشکلات به اندازه ای شماره تحت فشار قرار می دهد که راهی بجز طلاق باقی نمی ماند .اما بهترین زمان برای گفتن موضوع طلاق به همسرتان چه موقعی است؟برای گرفتن طلاق لازم است تمام جوانب سنجیده شود ،با ارزیابی زندگی خود و رابطه با همسرتان یک گام به عقب بروید تا ببینید که چرا چنین احساسی در شما به وجود آمده است و چه چیز خاصی در زندگی وجود دارد که شما طلاق را تنها راه نجات و تنها تصمیم صحیح برای زندگی می دانید؟

زمان مناسب طلاق

باید به این نتیجه رسید که آیا طلاق آخرین راه شما است یا نه ؟برای رسیدن به این پاسخ باید موارد عنوان شده در این بخش از خانواده پلاس نمناک را بررسی کنید:

  1. آیا برای زندگی بعد از طلاق و انگیزه فراوان دارد یا نه؟اگر از بهبود و پیشرفت زندگی بعد از طلاق خود اطمینان دارید می توانید به طلاق فکر کنید.
  2. شرایط بعد از طلاق به زندگی مشترک کنونی بهتر است یا نه ؟ اگر مطمئن هستید می توانید به سمت طلاق بروید.
  3. اگر همیشه راهتان از هم جدا نبوده و دوران خوبی را نیز تجربه کردید ،پس هنوز زمان مناسبی برای طلاق نیست.
  4. اگر دو طرف مواضع مشترکی درباره طلاق دارید می توان به گزینه طلاق فکر کرد. طلاق غیر توافقی به هر دو طرف معمولاً آسیب می رساند اما در طلاق توافقی میزان آسیب ها تا حدودی کاهش می یابد.
  5. دلایل طلاق خود را به صورت منطقی و نه احساسی مورد بررسی قرار دهید زیرا تصمیم های احساسی معمولاً نتیجه خوبی به دنبال نخواهد داشت.
  6. اگر هنوز هم احساس محبت به همسر خود می کنید کمی دست نگه دارید و به جای جدایی به فکر اصلاح روابط خود باشید.

متاهل شدن در حالی که می تواند بسیار لذت بخش باشد به همان اندازه نیز می تواند غیر تحمل باشد.

علائمی که زمان تصمیم گیری در مورد طلاق را نشان می دهد :

همیشه عصبانی هستید ، بدون جنگ و دعوا نمی توانید با همسرتان صحبت کنید، همیشه یکدیگر را مقصر می دانید، دیگر خانواده خوشبختی نیستید، بر سر کوچک ترین مسائل بی اهمیت با یکدیگر بحث و جدل دارید و .

طلاق فقط در زندگی مرد و زن تاثیر نمی گذارد ، در صورت داشتن فرزند ، زندگی آنها نیز دچار مشکل و سختی خواهد شد.

زمان مناسب طلاق

چگونه متوجه شویم که زمان مناسب طلاق رسیده است؟!

1 : از خودتان بپرسید که آیا به خاطر فرزندان به زندگی مشترک خود ادامه می دهید یا خیر؟ اغلب زوج هایی که دچار مشکلات هستند به خاطر وجود فرزندان ، به زندگی با یکدیگر ادامه می دهند.

اما باید توجه داشت که جنگ روانی حاکم بر منزل ،انرژی منفی، دعواهای پدر و مادر و ناخوشنودی کلی والدین به بچه ها نیز سرایت می کند . خیلی از افراد طلاق را مناسب نمی دانند ، اما اگر تنها دلیل شما برای ادامه زندگی ، وجود فرزندان است ، باید بدانید که پدر و مادر خوشبخت اما جدا از هم بسیار سالم تر از پدر و مادر ناخوشنود زیر یک سقف است.

2 :به دنبال زخم هایی باشید که التیام نمی یابند . دلایل به وجود آمدن آنها را پیدا کنید و اینکه چرا درمان نمی شوند .گاهی اوقات خیانت، دروغگویی، بی اعتنایی، سوءاستفاده، اعتیاد و از این قبیل را می توان به صورت لفظی بخشید ، اما زخمی که بر قلب شما به جای می گذارد باعث عدم اعتماد شما نسبت به همسرتان می شود. احساس ، خشم ، بی اعتمادی ، گناه و عصبانیت هرگز از بین نمی روند و قرار دادن سرپوش بر روی آنها تنها برای حفظ زندگی، فقط هر دو شما را بیچاره تر خواهد کرد.

3 : از مشاور خانواده کمک بگیرید . بسیاری از متخصصین می گویند اگر یک زوج با راهنمایی مشاوره خانواده ، بتوانند با صداقت زندگی خود را حفظ کنند اما هنوز هم بعد از یک سال برای جدایی شک و شبهه در ذهن شان باشد، ممکن است در آن زمان به این نتیجه برسند اکنون زمان مناسب طلاق است و بهترین راه برای هر دو همین است.

زمان تصمیم طلاق

4 : هر زمانی که فکر می کنید در زندگی شویی به شما ظلم می شود ، چه فیزیکی و چه فکری، یا سلامت عمومی شما به خاطر رفتار همسرتان به خطر افتاده است ، اگر خود قادر به حل مشکل نیستید از افراد با تجربه کمک بگیرید.

گذشت زمان مشکل را حل نمی کند و موجب بدتر شدن آن نیز می شود . اما اگر از بهبود همسرتان و بازگشت او به وضعیت عادی اطمینان دارید ، با همه وجود از او حمایت کنید اما نه با جنگ و دعوا. درغیر این صورت طلاق ، مناسب ترین راه برای شما خواهد بود.

5 : آسیب دیدن ، ترسیدن ، احساس افسردگی و تنها شدن نباید دلیل بر ادامه زندگی باشد . گاهی ماندن در رابطه های ناسالم فقط به این دلیل که به آن عادت کرده اید راحت به نظر می رسد اما ماندن در زندگی ناکام به مدت طولانی به معنای واقعی یعنی دفن خود در آن زندگی است .با رها کرددن خود بدانید که بعد از فرو نشستن طوفان، هم شما و هم همسرتان ، می توانید از زندگی خود لذت ببرید ،حتی اگر این بار جدا از هم باشد.

6 :رفتارهای خود را در زمان مشکلات بشناسید ، از همسرتان نیز همین را بخواهید ، بنابراین فکر کنید که چه چیزهایی باید تغییر کند و صادقانه بپذیرید که آن تغییر ممکن است یا نه. اگر هر دو شما اشتباهات خود را تشخیص دهید اما برای برای ترمیم رابطه خود اقدامی نکنید ، بهترین راه برای تان جدایی است.

7 :گاهی حل کردن مشکلات اساسی به اندازه ای غیر ممکن است که یکی یا هر دو نفر نمی توانند آن را برطرف کنند ، بنابراین باید به طلاق فکر کرد. گاه مشکلات به اندازه ای نیست که قابل حل نباشد اما به مرور زمان به دلیل نا آگاهی زوجین و عدم درخواست کمک از متخصص، این مشکلات بزرگ تبدیل به گره های کور و غیر قابل باز شدن می شود.

تصمیم صحیح طلاق

8 :روابط سو استفاده جویانه مانند خشونت کلامی و فیزیکی توقفی نخواهند داشت زیرا همیشه دلیل برای این خشونت وجود دارد و چرخه خشونت مدام تکرار خواهد شد.شاید هیچ نوع خطر فیزیکی شما را تهدید نکند، اما سو استفاده های کلامی می تواند به روح و روان انسان آسیب برسانند و احترام، عزت نفس، غرور و آرامش شما را با چالش رو به رو کند.

همچنین اگر همسرتان به طور دائم با کتک زدن و درگیری های فیزیکی و روحی باعث آزار رساندن به شما می شود و هیچ اقدامی برای اصلاح خود انجام نمی دهد، طلاق می تواند راه نجاتی برای شما باشد.

9 :اگر از انتخاب اشتباه خود مطمئن هستید و از اینکه هرگز نمی توان به نقطه مشترکی در زندگی با او به دست آورید اطمینان دارید می توانید به موضوع طلاق فکر کنید.

10 : دور شدن بیش از حد. بسیار ناخوشایند است که شما احساس کنید دیگر هیچ احساس و وابستگی به همسر خود ندارید. این مسئله زمانی حاد می شود که شما نشانه های این دور شدن را در ابتدای مسیر جدی نگیرید و منتظر باشید خودش درست شود. خودش درست نمی شود و به مرور زمان کار به جایی می رسد که برگشت ممکن نیست.

11 :عدم تفاهم در داشتن فرزند یکی دیگر از دلایل طلاق است . مثلا یکی از زوجین بچه می خواهد و دیگری نمی خواهد. اگر هم فرزندی در این رابطه متولد شود،طبیعتا وجود یک فرد دیگر که باب میل یک طرف نیست، آسیب های زیادی به فرزند و بعد از آن به جامعه وارد می کند. فرزندی که محبت یکی از والدینش را نداشته باشد بسیار مستعد آسیب می باشد.

اما به زندگی بعد از طلاق فکر کنید

هر چه قدر طلاق ، تنها بهترین راه برای ادامه زندگی دو طرف باشد، باید از آسیب های آن در زندگی اطلاعات کافی بدست آورده و تمام جوانب آن را بررسی کنید . مثلا بعد از طلاق آیا پشیمان می شوید یا نه؟ یا در مورد آسیب هایی که به فرزنتان وارد می شود فکر کرده اید ؟ آیا توانایی مالی کافی برای اداره زندگی خود بعد از طلاق دارید ؟

برای سنجیدن تمام جوانب طلاق و زندگی بعد از آن ، نمی توان به تنهایی تصمیم گرفت ، بهتر است از طریق صحبت با روانشناسان تصمیم درستی اتخاذ کنید چرا که بدون قضاوت و با دید بازتری و کاملا بی طرف مسائل را می سنجد و شما را برای اتخاذ تصمیم عاقلانه راهنمایی می کنند.


روابط سالم پر از شادی و خوشحالی است. این به معنای آن نیست که شما هیچ مشکلی ندارید و همیشه فقط قرار است بخندید! اما به معنای این است که زمینه اصلی زندگی شما شاد است و حتی مسائل ساده هم مثل کامل کردن جمله هم یا دیدن فیلم با یکدیگر هم باعث شادی تان می شود.

رابطه سالم

یکی از خنده دارترین باورهای اشتباهی که درمورد «عشق واقعی» وجود دارد این است که شما باید نیمه ی گمشده ی خود را پیدا کنید؛ یعنی یک نفر در این دنیا وجود دارد که شما را کامل می کند. یک رابطه ی خوب رابطه ای است که در آن تفاوت های زیادی که بین دو نفر وجود دارد به درستی هدایت و مدیریت شود؛ در مورد ت، غذا، پول، تربیت بچه ها و .
تقریبا همه دوست دارند رابطه ی خود را ارزیابی کنند و عده ای نیز معمولا رابطه ی دو نفره ی خود را با روابط دو نفره ی اطراف دور و بر خود مقایسه می کنند. سوال های رایجی که اغلب در ذهن افراد می چرخد شامل این می شود که آیا رابطه ی آنها شاد و سالم است یا نه.
البته این موضوع را هر کسی می تواند احساس کند و میزان شادی و رضایت خود را بسنجد، اما گاهی ممکن است با معیارهای اشتباه، تصورات اشتباهی ایجاد شود. هر چند هیچ دستورالعمل واحدی وجود ندارد اما یک سری استانداردها وجود دارد که روابط شاد، تقریبا هر روز آنها را تجربه می کنند. آنهایی که رابطه ای سالم و شاداب دارند، ویژگی های مشترک زیادی دارند.

7 ویژگی مشترک افراد شاد

1. می توانید در مورد عقاید و نظرات تان حرف بزنید
روابط شاد، بیشتر حول ِ ارتباط درست می چرخند و وقتی می توانید در مورد طرز فکرتان به راحتی حرف بزنید یعنی رابطه ی بسیار خوبی دارید. در چنین رابطه ای شما از اینکه واقعیت را بگویید و نظرتان را اعلام کنید، هراسی ندارید و نگران این نیستید که مبادا طرف مقابل تان را ناراحت کنید و در مقابل، او نیز همین اندازه در بیان نظر خود راحت است. هر دوی شما باید این آزادی را داشته باشید تا آنچه در ذهن تان می گذرد را به زبان بیاورید.

رابطه سالم

نشانه های یک رابطه شاد و سالم

2. برای خودتان آزادی لازم را دارید
حتی اگر آنقدر عاشق هم هستید که حتی برای مدت کوتاهی هم دل تان برای همدیگر تنگ می شود، اما باز هم فضایی برای خود دارید و می توانید بدون طرف مقابل تان هر کاری که دوست دارید انجام بدهید.
رابطه ی سالم و شاد رابطه ای است که هر دو طرف زمان هایی کاملا متعلق به خود داشته باشند و گاهی مدتی از هم فاصله بگیرند تا وقتی مجددا پیش هم برمی گردند، هر دو شارژ شده و آماده ی برقراری رابطه ی بهتر و محکم تری با هم باشند. یک رابطه ی سالم یعنی به همدیگر زمان بدهید تا دلتنگ هم شوید. اگر می توانید با دوستان تان بیرون بروید بدون اینکه همسرتان هر پنج دقیقه به شما پیام بدهد که کجا هستید و چه می کنید و کِی برمی گردید، پس رابطه ی خوبی دارید.

3. رابطه تان را همانطوری که هست دوست دارید
نشانه ی یک رابطه ی ناشاد و ناگوار این است که ناراضی باشید و آرزو کنید کاش زودتر همه چیز تغییر کند و جور دیگری شود. وقتی رابطه ی شما شاد و سالم باشد، آن را همانگونه که هست دوست خواهید داشت، نه اینکه انتظار بکشید تغییر و تحولی روی بدهد تا راضی شوید. شما پذیرفته اید چه کسی هستید و همسرتان نیز شما را همانطوری که هستید پذیرفته و توقع ندارد بخشی از شخصیت خود را تغییر دهید تا با او جور شوید و شما هم این انتظار را از او ندارید.

4. با هم تصمیم می گیرید
در یک رابطه ی خوب، دو طرف با همدیگر تصمیم می گیرند. یعنی شما در این وضعیت قرار نخواهید گرفت که مثلا همسرتان تمام تصمیم های بزرگ زندگی را برای هر دوی شما به تنهایی بگیرد، مثلا کجا زندگی کنید، خانه تان را چطور تغییر دهید یا هر چیزی شبیه این. اگر رابطه ی شما خوب و مناسب باشد، باید تصمیم های بزرگ و کوچک را با هم بگیرید و همدیگر را در جریان افکار و ایده های خود بگذارید.

5. رابطه ی متعادلی دارید
روابط نامتعادل می توانند استرس و فشار زیادی روی یکی از طرفین وارد کنند. در رابطه ای که یک طرف تمام کارهای خانه را انجام می دهد در حالیکه آن دیگری فقط مسئولیت پول درآوردن را دارد، رابطه ای آشفته خواهد بود. روابط زمانی شادتر و سالم تر هستند که تعادل وجود داشته باشد، که گاهی به معنی دست از چیزی کشیدن و با هم مدارا کردن است.


رابطه سالم

ویژگی های یک رابطه شاد و سالم

6. به همدیگر اطمینان دارید
اگر بی اعتمادی بین دو نفر وجود داشته باشد آن رابطه دوامی نخواهد داشت. اگر بتوانید به شریک زندگی تان اعتماد کنید و همه چیز را به او بگویید و او هم همینطور باشد، رابطه ای بسیار خوشایند و لذت بخش خواهید داشت. همچنین می توانید به او اعتماد داشته باشید که کاری نمی کند که باعث رنجش شما شود. اعتماد نتیجه ای از احترام است و وقتی شما و طرف مقابل تان به همدیگر احترام می گذارید و اطمینان دارید، رابطه تان هم شاد و رضایت بخش خواهد بود.

7. صمیمیت روابط فیزیکی شما برقرار است
رابطه های سالم، میزانی از صمیمیت و نزدیکی را دارند که رابطه های ناشاد ندارند. از زمانی که ما متولد می شویم، لمس شدن را دوست داریم. تماس فیزیکی با احساس امنیت، اطمینان و دلگرمی مرتبط است و آنهایی که محبت فیزیکی بیشتری دریافت می کنند، احساس مثبت تری نسبت به رابطه ی خود با همسرشان دارند. وقتی سالها از شروع رابطه ای می گذرد، ممکن است تماس فیزیکی کمرنگ و کمرنگ تر شود، اما اگر می بینید شما و همسرتان همچنان با هم صمیمی هستید و از بودن با هم و تماس فیزیکی تان مثل روز اول لذت می برید، پس به شما تبریک می گوییم! رابطه ی شما محکم و شاد است.
رابطه های سالم و شاد، همگی ویژگی ها و خصوصیات کلیدی دارند که رابطه های ناشاد ندارند. همه ی روابط یکسان نیستند و با مقایسه کردن رابطه ی خود با روابط دور و بری های تان، چیزی نصیب تان نخواهد شد. اما سنجش رابطه تان بر اساس یک رابطه ی سالم و شاد می تواند به شما کمک کند تا مطمئن شوید به همه ی نیازهای عاطفی، عقلانی و فیزیکی تان دست پیدا می کنید.

 

منبع


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Paul پاندمونیوم Dan سوزندوزی شب افروز Terrence ازدواج حکیم الرعایا (دکتر یزدان نیاز) نامبر وان موزیک | دانلود آهنگ جدید یه دنیا حرف نپخته بهترین مرکز مشاوره در همدان:: 09184404501 روانشناسی ازدواج خانواده